خانه » مقالات » از رؤیای همکاری جهانی تا کابوس فروش داده‌ها؛ آینده وب باید به دستان کاربران برگردد
از رؤیای همکاری جهانی تا کابوس فروش داده‌ها؛ آینده وب باید به دستان کاربران برگردد
یادداشت تیم برنرز-لی، مخترع شبکه جهانی وب، در مورد ایجاد شبکه جهانی وب
چهار شنبه, ۰۷ آبان ۱۴۰۴
زمان تقریبی مطالعه ۱۳ دقیقه
تیم برنرز-لی، مخترع شبکه جهانی وب، در این مقاله در مورد فلسفه اصلی خود از ایجاد شبکه جهانی وب می‌گوید؛ باوری که بر آزادی، دسترسی برابر برای همه و همکاری جهانی استوار بود. او اکنون از انحراف این آرمان سخن می‌گوید؛ زمانی که شرکت‌های بزرگ، داده‌های شخصی کاربران را به منبعی برای سودجویی و کنترل تبدیل کرده‌اند. او در ادامه راهکارهایی برای بازگرداندن مالکیت داده‌ها به افراد و احیای روح همکاری و خلاقیت در وب جهانی ارائه می‌کند.

نخستین بار که ایده شبکه جهانی وب به ذهنم خطور کرد ۳۴ ساله بودم. در هر فرصتی درباره آن صحبت می‌کردم: در جلسات ارائه‌اش می‌کردم، روی تخته سفید برای هر کسی که علاقه داشت طرحش را می‌کشیدم، حتی یکبار در هنگام تفریح و اسکی، نقشهٔ وب را با چوب اسکی روی برف برای دوستم ترسیم کردم.

آن زمان در سازمان اروپایی پژوهش‌های هسته‌ای (Cern) مشغول به کار بودم و دائما برای متقاعد کردن مدیرانم تلاش می‌کردم. آن‌ها ابتدا فکر می‌کردند این ایده «کمی عجیب غریب» است، اما سرانجام رضایت دادند که روی آن کار کنم. من شیفتهٔ ترکیب دو فناوری کامپیوتری موجود شدم: اینترنت و «ابرمتن»؛ که یک سند معمولی را می‌گیرد و با اضافه کردن «لینک» به آن روح می‌بخشد.

باور داشتم که فراهم کردن روشی ساده به‌منظور پیمایش در اینترنت، می‌تواند موجب ایجاد خلاقیت و همکاری در مقیاسی جهانی شود. اگر می‌توانستید هر چیزی را در آن قرار دهید، پس با گذشت زمان، همه چیز در آن قرار می‌گرفت.

اما برای آنکه وب همه چیز را در خود جای دهد، همه باید بتوانند و همچنین بخواهند از آن استفاده کنند. همین هدف خواستهٔ بزرگی بود. نمیشد از مردم بخواهم برای هر بار جست‌وجو یا بارگذاری اطلاعات هزینه‌ای بپردازند. بنابراین، برای موفقیت، وب باید رایگان می‌بود. به همین دلیل سال ۱۹۹۳ مدیرانم در سرن را متقاعد کردم که حقوق مالکیت فکری شبکه جهانی وب را اهدا کنند و آن را در دسترس عموم قرار دهند. ما وب را به همه بخشیدیم.

امروز وقتی به اختراعم نگاه می‌کنم، ناگزیر می‌پرسم: آیا وب هنوز هم رایگان است؟ نه، نه به‌طور کامل. اکنون شاهدیم که چند پلتفرم بزرگ داده‌های خصوصی کاربران را برای فروختن به دلال‌های بازرگان یا حتی دولت‌های سرکوبگر جمع‌آوری می‌کنند. شاهد الگوریتم‌های فراگیری هستیم که عمداً اعتیادآور طراحی شده‌اند و به تهدیدی برای سلامت روان نوجوانان تبدیل شده‌اند. داد و ستد داده‌های شخصی برای استفادهٔ شرکت‌ها، قطعاً با دیدگاه من برای وب آزاد سازگار نیست.

در بسیاری از پلتفرم‌ها دیگر ما مشتری نیستیم، بلکه به محصول تبدیل شده‌ایم. داده‌های ما، حتی در صورت ناشناس شدن هویت ما، به بازیگرانی فروخته می‌شود که هرگز قصد نداشتیم به دست آن‌ها بیفتد؛ کسانی که می‌توانند ما را با محتوا و تبلیغات هدف بگیرند. این هدف‌گیری شامل محتوای عمداً آسیب‌زایی است که به خشونت‌های واقعی ختم می‌شود، باعث گسترش اطلاعات نادرست می‌شود، سلامت روان ما را تخریب می‌کند و به دنبال تضعیف انسجام اجتماعی است.

ما توان فنی بازگرداندن این قدرت به افراد را داریم. «سالید[۱]» استانداردی متن‌باز و تعامل‌پذیر است که من و تیمم بیش از یک دهه پیش در مؤسسه فناوری ماساچوست (MIT) توسعه دادیم. برنامه‌هایی که بر پایه سالید اجرا می‌شوند، مطلقا مالک داده‌های شما نیستند؛ برای دسترسی به آن باید از شما درخواست کنند و تصمیم با شماست که موافقت کنید یا نه. به‌جای آنکه داده‌های شما در صدها نقطه جداگانه در اینترنت و در اختیار هر کسی که آن را خریداری کرده باشد پراکنده شود، در یک مکان نگهداری می‌شود و کنترلش با شماست.

تمام این داده‌ها را شما تولید می‌کنید، اعمال شما، بدن و ترجیح‌هایتان. مالکیت آن نیز باید با شما باشد.

اشتراک‌گذاری هوشمندانه اطلاعاتتان می‌تواند رهایی‌بخش هم باشد. چرا ساعت هوشمندتان داده‌های زیستی‌تان را در یک انبار بسته و در قالبی خاص ذخیره می‌کند؟ چرا کارت اعتباری‌تان داده‌های مالی‌تان را در انباری دیگر و با قالبی متفاوت ثبت می‌کند؟ چرا کامنت‌هایتان در یوتیوب، پست‌هایتان در ردیت، به‌روزرسانی‌های فیس‌بوک و توییت‌هایتان همگی در مکان‌های جداگانه نگهداری می‌شوند؟ چرا فرض همه بر این است که نباید همهٔ این‌ داده‌ها را ببینید؟ تمام این داده‌ها را شما تولید می‌کنید، اعمال شما، بدن و ترجیح‌ها و تصمیم‌هایتان. مالکیت آن نیز باید با شما باشد و از آن قدرت بگیرید.

جایی میان دیدگاه اولیه‌ام از وب ۱.۰ و ظهور شبکه‌های اجتماعی به عنوان بخشی از وب ۲.۰، راه را اشتباه رفتیم. اکنون در نقطه عطفی تازه قرار داریم، جایی که باید تصمیم بگیریم آیا هوش مصنوعی برای پیشرفت جامعه به کار گرفته شود یا برای آسیب زدن به آن. چگونه می‌توانیم از اشتباهات گذشته درس بگیریم؟ نخست باید مطمئن شویم که همان اشتباه عقب‌ماندن یک دهه‌ای سیاست‌گذاران از شبکه‌های اجتماعی تکرار نشود. زمان تصمیم‌گیری برای مدل حکمرانی هوش مصنوعی «دیروز» بود؛ پس باید با فوریت عمل کنیم.

در سال ۲۰۱۷، یک آزمایش ذهنی درباره نوعی هوش مصنوعی نوشتم که برای شما کار می‌کند. نامش را «چارلی» گذاشتم. چارلی مانند پزشک یا وکیل شماست، تابع قانون، مقررات و اصول اخلاق حرفه‌ای. چرا نباید همین چارچوب‌ها برای هوش مصنوعی به کار گرفته شود؟ از شبکه‌های اجتماعی آموخته‌ایم که قدرت در دست انحصارگرانی است که داده‌های شخصی را برداشت و کنترل می‌کنند. نباید اجازه دهیم همین اتفاق در مورد هوش مصنوعی هم تکرار شود.

خب از این به بعد باید چه کنیم؟ بخشی از ناکامی دموکراسی در قرن بیست‌ویکم این است که دولت‌ها در پاسخ به نیازهای شهروندان دیجیتال بسیار کند عمل کرده‌اند. چشم‌انداز صنعت هوش مصنوعی به‌شدت رقابتی است و توسعه و حکمرانی آن را شرکت‌ها تعیین می‌کنند. تجربه شبکه‌های اجتماعی نشان داده است که این مسیر برای افراد ارزشی ایجاد نمی‌کند.

من شبکه جهانی وب را با یک رایانه در اتاقی کوچک نوشتم. اما آن اتاق متعلق به من نبود؛ در سرن بود. Cern پس از جنگ جهانی دوم به ابتکار سازمان ملل و دولت‌های اروپایی تأسیس شد، در زمانی که جهان در آستانه نقطهٔ عطفی علمی و تاریخی قرار داشت و جهان به آن پی برد که به همکاری‌های بین‌المللی نیاز است. تصور اینکه یک غول بزرگ فناوری امروزی موافقت کند که چیزی مانند وب را بدون کسب سود به اشتراک بگذارد دشوار است، کاری که زمانی سرن اجازهٔ آن را به من داد. به همین دلیل به نهادی غیرانتفاعی شبیه سرن نیاز داریم که پژوهش‌های بین‌المللی در زمینه هوش مصنوعی را پیش ببرد.

من شبکه جهانی وب را رایگان در اختیار جهان گذاشتم، زیرا باور داشتم تنها زمانی کار خواهد کرد که برای همه کار کند. امروز بیش از هر زمان دیگری به درستی این باور رسیده‌ام. قانون‌گذاری و حکمرانی جهانی از نظر فنی ممکن است، اما وابسته به اراده سیاسی است. اگر بتوانیم این کار را انجام دهیم، فرصتی داریم تا مجددا وب را به ابزاری برای همکاری، خلاقیت و همدلی در فراسوی مرزهای فرهنگی تبدیل کنیم. می‌توانیم دوباره افراد را توانمند سازیم و وب را پس بگیریم. به‌نظرم هنوز دیر نشده است.

پانوشت
منابع
سایر مقالات