خانه » مقالات » تبعیض قیمت در پلتفرم‌های دیجیتال (بخش دوم)
تبعیض قیمت در پلتفرم‌های دیجیتال (بخش دوم)
سه شنبه, ۴ آبان ۱۴۰۳
زمان تقریبی مطالعه ۴۶ دقیقه
در نوشتار قبلی، با مرور و بازخوانی مقالۀ معروف هال واریان دربارۀ تبعیض قیمت، به بررسی این موضوع در بازارهای یک‌سویه پرداختیم. در این یادداشت، به تحلیل چند مقالۀ برجسته در حوزۀ بازارهای دیجیتال خواهیم پرداخت تا درک بهتری از تأثیر سیاست تبعیض قیمت بر بازارهای دوسویه کسب کنیم. همچنین، به بررسی تفاوت‌های بنیادین میان بازارهای سنتی و دیجیتال و تأثیر این سیاست بر ساختار پیچیده‌تر بازارهای دیجیتال خواهیم پرداخت.

درحالی‌که بازارهای سنتی عمدتاً ساختاری یک‌سویه دارند که در آن، تعاملات به‌صورت مستقیم بین خریدار و فروشنده صورت می‌گیرد، بازارهای دیجیتال به دلیل وجود پلتفرم‌ها به‌عنوان واسطه، ساختاری دوسویه پیدا کرده‌اند. این ساختار دوسویه، تعاملات را پیچیده‌تر کرده و نیازمند رویکردهای تحلیلی متفاوتی است. در این راستا، دو مقالۀ برجسته در حوزۀ سیاست تبعیض قیمت در بازارهای دوسویه را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

ابتدا به سراغ مقاله‌ای خواهیم رفت که به تبعیض قیمت نوع سوم در بازارهای دوسویه[۱] پرداخته و توسط الکساندر دو کوغنیه[۲]، آندریا مانتووانی[۳] و شیوا شکر[۴] به نگارش درآمده است. این مقاله به اثرات تبعیض قیمت نوع سوم بر رفاه اجتماعی در پلتفرم‌های دوسویه می‌پردازد و دلالت‌های مهمی برای مدیران پلتفرم‌ها و همچنین سیاست‌مداران و تنظیم‌گران بازارهای دیجیتال دارد. سپس به بررسی مقاله‌ای با عنوان «تبعیض قیمت نوع دوم توسط پلتفرم انحصاری دوسویه[۵]» خواهیم پرداخت که توسط دو شین جئون[۶]، بیونگ چول کیم[۷] و دومنیکو منیکوچی[۸] در سال ۲۰۲۲ منتشر شده است و به بررسی استراتژی‌های پلتفرم‌های انحصاری دوسویه در استفاده از سیاست تبعیض قیمت نوع دوم و تأثیرات آن بر رفاه اجتماعی می‌پردازد.

مقالۀ دوم: تبعیض قیمت نوع سوم در بازارهای دوسویه[۹]

یکی از مقالات مهم در زمینۀ تبعیض قیمت در پلتفرم‌های دیجیتال، مقاله‌ای با عنوان «تبعیض قیمت نوع سوم در بازارهای دوسویه» است که توسط الکساندر دو کوغنیه، آندریا مانتووانی و شیوا شکر در سال ۲۰۲۳ منتشر شده است. این مقاله علاوه‌بر تحلیل اثرات رفاهی سیاست تبعیض قیمت نوع سوم در پلتفرم‌های دوسویه، در پایان دلالت‌های مدیریتی و سیاستی قابل‌تأملی برای کسب‌وکارها و سیاستمداران ارائه می‌دهد.

تعریف و فروض مدل

در پژوهش مذکور، نویسندگان مدلی دوسویه و ساده‌ای را برای بررسی اثرات تبعیض قیمت در پلتفرم‌های آنلاین ارائه می‌دهند. همۀ خریداران از حضور فروشندگان در پلتفرم به یک میزان سود می‌برند (منفعت شبکه برای خریداران یکسان است)، اما فروشندگان براساس نوع محصول یا خدمتی که ارائه می‌دهند، درآمدهای متفاوتی از تعامل با خریداران کسب می‌کنند. به این ترتیب، فروشندگان به دو دسته تقسیم می‌شوند: فروشندگان با درآمد بالا و فروشندگان با درآمد پایین. این تفاوت در درآمد، نشان‌دهندۀ ناهمگنی[۱۰] فروشندگان و ارزش متفاوتی است که آن‌ها از حضور در پلتفرم کسب می‌کنند.[۱۱]

همۀ خریداران از حضور فروشندگان در پلتفرم به یک میزان سود می‌برند (منفعت شبکه برای خریداران یکسان است)، اما فروشندگان براساس نوع محصول یا خدمتی که ارائه می‌دهند، درآمدهای متفاوتی از تعامل با خریداران کسب می‌کنند.

فرض اصلی دیگر این است که پلتفرم با بهره‌گیری از ابزار تبعیض قیمتی، هزینه‌های متفاوتی را به دو گروه فروشنده تحمیل می‌کند. فروشندگان با درآمد بالا ممکن است هزینۀ عضویت یا کارمزد بیشتری نسبت به فروشندگان با درآمد پایین پرداخت کنند. این استراتژی به پلتفرم امکان می‌دهد تا از تفاوت در ارزش فروشندگان بهره‌برداری کرده و سود بیشتری کسب کند.

علاوه‌براین، تقاضا در هر دو طرف بازار (خریداران و فروشندگان) به‌صورت خطی در نظر گرفته می‌شود که نشان‌دهندۀ وجود اثرات شبکه‌ای میان‌گروهی[۱۲] است؛ به این معنا که افزایش تعداد خریداران در پلتفرم، ارزش آن را برای دیگر فروشندگان افزایش می‌دهد و بالعکس. این اثرات شبکه‌ای، یکی از ویژگی‌های اصلی پلتفرم‌های دوسویه است و نقش کلیدی در موفقیت آن‌ها ایفا می‌کند.

درنهایت، نویسندگان دو حالت را مقایسه می‌کنند:

  • قیمت‌گذاری یکسان: پلتفرم برای همۀ فروشندگان، صرف‌نظر از درآمدشان، هزینۀ عضویت یکسانی تعیین می‌کند.
  • تبعیض قیمتی نوع سوم: پلتفرم هزینه‌های عضویت متفاوتی برای فروشندگان با درآمد بالا و پایین تعیین می‌کند.

“Our first result is that seller-side price discrimination leads to an increase in the participation of both buyers and sellers. Intuitively, allowing the monopolist to charge different seller fees allows it to better monetize buyer participation, thereby giving it an incentive to attract more buyers. This in turn attracts more sellers, resulting in overall larger participation on both sides. Second, we show that total welfare increases with price discrimination. Third, we show that price discrimination can constitute a strict Pareto improvement: because of increased buyer participation, high-type sellers may be better-off even if they end up paying a higher fee than under uniform pricing.” (de Corniere et al., 2023, 2)

یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد که تبعیض قیمت باعث افزایش مشارکت در هر دو سمت خریداران و فروشندگان می‌شود و این سیاست در بازارهای دوسویه، برخلاف تحلیل‌های سنتی در بازارهای یک‌سویه، می‌تواند رفاه کل[۱۳] را نیز بهبود بخشد. علاوه‌براین، این تبعیض می‌تواند به بهبود پارتو[۱۴] منجر شود؛ به این معنا که حتی فروشندگانی که قیمت بالاتری پرداخت می‌کنند، به دلیل افزایش تعداد خریداران، وضعیت بهتری خواهند داشت.

دلالت‌های مدیریتی و سیاستی

نویسندگان به‌وضوح نشان می‌دهند که پلتفرم‌ها می‌توانند با اجرای سیاست تبعیض قیمت در میان فروشندگان خود، نه‌تنها سودآوری خود را افزایش دهند، بلکه باعث بهبود مشارکت کاربران در پلتفرم نیز بشوند. به بیان دیگر، وقتی پلتفرم‌ها برای فروشندگان قیمت‌های متفاوتی تعیین می‌کنند، از یک سو انگیزه بیشتری برای جذب خریداران ایجاد می‌شود. از طرف دیگر فروشندگانی هم که هزینۀ بیشتری پرداخت می‌کنند، از حضور تعداد بیشتر خریداران سود می‌برند. بنابراین، استراتژی‌های قیمت‌گذاری پلتفرم‌ها نه تنها باید بر افزایش سود متمرکز شوند، بلکه باید شرایطی فراهم آورند که به رشد و مشارکت همۀ کاربران منجر شود. این امر به‌ویژه برای پلتفرم‌های دوسویه که از اثرات شبکه‌ای سود می‌برند، اهمیت بسیاری دارد.

“Our results suggest that, in markets characterized by strong cross-side networks effects, regulating platform fees may hinder the welfare-enhancing effect of price discrimination strategies possibly adopted by platforms.(de Corniere et al., 2023, 21)

از دیدگاه سیاست‌گذاری نیز، این مقاله تأکید می‌کند که تبعیض قیمت در پلتفرم‌های دوسویه می‌تواند به بهبود رفاه کل منجر شود. برخلاف بازارهای سنتی، تبعیض قیمت در بازارهای دوسویه‌ باعث رشد و پویایی می‌شود و حتی خریداران را نیز منتفع می‌کند. به همین دلیل، سیاست‌گذاران باید در تنظیم تعرفه‌ها و محدودیت‌های پلتفرم‌ها هوشمندانه‌تر عمل کنند. به جای تعیین سقف قیمتی یا محدودیت‌های سختگیرانه، باید این واقعیت را در نظر بگیرند که تبعیض قیمت [نوع سوم] می‌تواند اثرات مثبتی نیز داشته باشد. به همین جهت، برای حفظ تعادل و بهره‌وری اقتصادی، بهتر است که این انعطاف‌پذیری در سیاست‌گذاری‌ها لحاظ شود تا پلتفرم‌ها بتوانند به نحو مؤثری از اثرات شبکه‌ای بهره‌مند شوند و به رشد و توسعۀ اقتصادی کمک کنند.

مقالۀ سوم: تبعیض قیمت نوع دوم در بازارهای دوسویه[۱۵]

یکی دیگر از مقالات کلیدی در زمینۀ تبعیض قیمت در پلتفرم‌های دیجیتال، مقاله‌ای با عنوان «تبعیض قیمت نوع دوم توسط پلتفرم انحصاری دوسویه» است که توسط دو شین جئون، بیونگ چول کیم و دومنیکو منیکوچی در سال ۲۰۲۲ منتشر شده است. این مقاله به بررسی نحوۀ استفادۀ پلتفرم‌های دوطرفه از تبعیض قیمت نوع دوم در بازارهای دوسویه و تأثیرات آن بر رفاه اجتماعی می‌پردازد.

یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد که تبعیض قیمت باعث افزایش مشارکت در هر دو سمت خریداران و فروشندگان می‌شود و این سیاست در بازارهای دوسویه، برخلاف تحلیل‌های سنتی در بازارهای یک‌سویه، می‌تواند رفاه کل را نیز بهبود بخشد.

تعریف و فروض مدل

این مدل به بررسی پلتفرمی می‌پردازد که دو گروه از کاربران را به یکدیگر متصل می‌کند: یک گروه برای پلتفرم خلق ارزش می‌کند و گروه دیگر ارزش ایجاد شده را به درآمد تبدیل می‌کند. گروه نخست، اصطلاحاً کاربران مصرف‌کننده‌ای هستند که با استفاده از محتوا یا خدمات که استفاده می‌کنند، به جذابیت بیشتر پلتفرم کمک می‌کنند. این جذابیت توجه تبلیغ‌کنندگان را جلب می‌کند و آنها هم ازطریق نمایش تبلیغات خود، ارزش ایجادشده توسط مصرف‌کنندگان را درنهایت به سود مالی برای پلتفرم تبدیل می‌کنند. این دو گروه کاربری، با اهداف و انگیزه‌های متفاوت، تعامل پیچیده‌ای با پلتفرم دارند. برای مثال، درحالی‌که کاربران به‌دنبال مصرف انواع مختلف محتوا هستند، تبلیغ‌کنندگان به دنبال جذب مخاطب و افزایش نرخ تعامل با تبلیغات خود می‌باشند.

در این مدل، تبعیض قیمت نوع دوم به این معناست که پلتفرم به جای قیمت‌گذاری یکسان، گزینه‌های متنوعی از اشتراک‌ها با ویژگی‌ها و قیمت‌های متفاوتی را به مصرف‌کنندگان ارائه دهد. چیزی که در ادبیات اقتصادی به آن «نسخه‌بندی» یا «Versioning» نیز می‌گویند.

مطلب دیگری که در این مقاله باید بدان توجه داشت این است که کاربران مصرف‌کننده به دو دسته تقسیم می‌شوند: نوع بالا[۱۶] و نوع پایین[۱۷]. مصرف‌کنندگان با نوع بالا، به کاربرانی هستند که به‌شدت به کیفیت محتوا و تبلیغات توجه دارند و برای آن ارزش قائل می‌شوند. آنها در مقایسه با کاربران با نوع پایین‌تر، ممکن است با وجود هزینه‌های ناشی از مزاحمت کمتر، تبلیغات بیشتری را مشاهده کنند. به این خاطر که آنها به‌دنبال تجربیات غنی‌تری از محتوا هستند و به تبلیغاتی که با سلیقه و نیازهایشان همخوانی دارد، توجه بیشتری می‌کنند. بنابراین، افزایش کیفیت تبلیغات می‌تواند نظر آنها را جلب کند و به افزایش تعاملشان با برندها ختم شود. در عین حال، کاربران نوع پایین‌تر به محتوای تبلیغاتی کمتری توجه دارند و ممکن است به‌طور کلی از آن‌ها دوری کنند.

در مدل مربوطه، دو روش تبعیض قیمت نوع دوم و قیمت‌گذاری یکنواخت (Pooling)[۱۸] مورد بررسی قرار می‌گیرد:

  • تبعیض قیمت نوع دوم: بدین معنا که پلتفرم چندین حق اشتراک با قیمت‌ها و امکانات متفاوت به مصرف‌کنندگان ارائه می‌دهد و کاربران صرفاً براساس تمایل و توانایی خود، یکی از این اشتراک‌ها را انتخاب می‌کنند.
  • قیمت‌گذاری یکنواخت: یعنی پلتفرم تنها یک گزینۀ اشتراک با قیمت ثابت برای همۀ کاربران ارائه می‌دهد.

در مواقعی که انگیزه‌های مصرف‌کنندگان و تبلیغات‌کنندگان به‌شدت در تضاد با هم باشد، وضعیت جالبی پیش می‌آید. برای مثال، وقتی پلتفرم قصد دارد با نمایش تعداد بیشتری از محتواهای تبلیغاتی به مخاطب، سود خود را به حداکثر برساند، کاربران تمایلی به مشاهدۀ تبلیغات ندارند؛ چون این تبلیغات برای آنها آزاردهنده و ناخوشایند شده است. در این شرایط، مقاله پیشنهاد می‌دهد که استفاده از قیمت‌گذاری یکنواخت (pooling) می‌تواند گزینۀ بهتری باشد. از سوی دیگر، وقتی که انگیزه‌های مصرف‌کنندگان و تبلیغات‌کنندگان نزدیک‌تر و هم‌سوتر باشد، تبعیض قیمت نوع دوم می‌تواند به پلتفرم کمک کند تا به بهره‌وری بیشتری برسد. در این حالت، پلتفرم می‌تواند با تنظیم قیمت‌ها به‌تناسب نیازها و خواسته‌های کاربران، تعاملات مؤثرتری برقرار کند تا تجربۀ بهتری برای همۀ طرف‌ها فراهم شود.

Consider a media platform which provides content to consumers and generates most revenue by selling consumers’ attention to advertisers. For this reason, we often call the consumer side the value creation side and the advertiser side the value capture side. We show that there can be a congruence or a conflict between the two sides, in the sense that the incentive of the agents on the value creation side may be aligned or in conflict with the platform’s incentive to internalize externalities on the value capture side. When conflict occurs between the two sides, this may render pooling optimal on the consumer side due to nonresponsiveness (Guesnerie and Laffont 1984). We also show that even without a conflict between the two sides, pooling can be optimal on the consumer side, because of a conflict between the agents on the value capture side. This conflict within the value capture side arises due to type-dependent Spence (1975) effects when the preferences of the marginal agents diverge from those of the average agents. (Jeon et al., 2022, 1)

در آخر، نویسندگان با تعمیم مدل خود اثبات می‌کنند که حتی اگر چنین تضادی میان انگیزه‌ها وجود نداشته باشد، ممکن است پلتفرم‌ها به سمت قیمت‌گذاری یکنواخت گرایش پیدا کنند. این پدیده را می‌توان با مفهوم «انحراف اسپنس[۱۹]» توضیح داد. اثر اسپنس به این معناست که پلتفرم در تصمیم‌گیری‌های خود، به‌جای توجه به نیازهای کاربران متوسط، بیشتر به نیازهای کاربران نهایی یا حاشیه‌ای (یعنی آن دسته از کاربرانی که با کمی تغییر در قیمت، تصمیمشان به استفاده از پلتفرم تغییر می‌کند) اهمیت دهد. به عبارت دیگر، پلتفرم‌ها تمایل دارند که محصولات یا خدماتی را ارائه دهند که برای این گروه از کاربران جذاب باشد، حتی اگر این تصمیم به ضرر سایر کاربران تمام شود. (Weyl, 2010) این پدیده، به‌ویژه زمانی که کاربران دارای تنوع زیادی در ترجیحات خود باشند، اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. برای مثال، فرض کنید که اکثر کاربران یک سرویس پخش آنلاین ویدیو به محتوای عمومی و محبوب مانند فیلم‌های اکشن و کمدی علاقه دارند، اما گروه کوچکی از کاربران به دنبال محتوای خاص و تخصصی مانند مستندهای علمی یا فیلم‌های مستقل هستند. در این حالت، پلتفرم ممکن است تصمیم بگیرد که تنها یک نوع اشتراک با دسترسی به همۀ محتواها ارائه دهد، به‌جای اینکه گزینه‌های متنوعی برای اشتراک ایجاد کند. این کار به پلتفرم امکان می‌دهد هزینه‌های اجرایی خود را کاهش دهد و در عین حال، کاربران با سلیقه‌های خاص را نیز حفظ کند. اما نتیجۀ آن این است که بسیاری از کاربران، که به این محتوای تخصصی علاقه‌ای ندارند، مجبور به پرداخت مبلغی بالاتر از نیاز واقعی خود می‌شوند و پلتفرم تمرکز خود را به‌جای کاربران عمومی، روی جذب کاربران خاص و حاشیه‌ای قرار می‌دهد. (Hongru Tan & Wright, 2021)

در مواقعی که انگیزه‌های مصرف‌کنندگان و تبلیغات‌کنندگان به‌شدت در تضاد با هم باشد، وضعیت جالبی پیش می‌آید. برای مثال، وقتی پلتفرم قصد دارد با نمایش تعداد بیشتری از محتواهای تبلیغاتی به مخاطب، سود خود را به حداکثر برساند، کاربران تمایلی به مشاهدۀ تبلیغات ندارند؛ چون این تبلیغات برای آنها آزاردهنده و ناخوشایند شده است. در این شرایط، مقاله پیشنهاد می‌دهد که استفاده از قیمت‌گذاری یکنواخت (pooling) می‌تواند گزینۀ بهتری باشد.

جمع‌بندی و دلالت‌های مدل

در جمع‌بندی این قسمت می‌توان گفت که پلتفرم‌های دوسویه که به روش‌های تبعیض قیمت نوع دوم یا قیمت‌گذاری یکنواخت روی می‌آورند، تلاش می‌کنند تا بین انگیزه‌های متضاد کاربران و تبلیغات‌کنندگان تعادل ایجاد کنند. در حالت‌های مختلف، بسته به همسویی یا تقابل انگیزه‌های این دو گروه، یکی از این دو رویکرد می‌تواند مؤثرتر باشد.

اگر پلتفرم تشخیص دهد که کاربران به کیفیت محتوا بیشتر اهمیت می‌دهند تا تعداد تبلیغات، ممکن است گزینه‌های اشتراک متنوع‌تری ارائه کند. در این صورت، هر کاربر می‌تواند براساس ترجیحات خود تصمیم بگیرد، و پلتفرم ازطریق تفاوت در قیمت‌ها به حداکثر بهره‌وری برسد. این روش، همان تبعیض قیمت نوع دوم است که به‌واسطۀ نسخه‌بندی، به کاربران اجازه می‌دهد بین گزینه‌های مختلف انتخاب کنند.

اما در شرایطی که تبلیغات برای کاربران آزاردهنده باشد و این با منافع و انگیزه‌های تبلیغات‌کنندگان در تقابل باشد، باعث شود که تبلیغات مؤثر نباشد و پلتفرم‌ها به سمت قیمت‌گذاری یکنواخت روی آورند. این رویکرد به پلتفرم اجازه می‌دهد تا با یک قیمت ثابت و یک تجربۀ یکسان برای همه، تعادلی بین هزینه‌های اجرایی خود و سطح رضایت کاربران برقرار کند.

درنهایت، باید در نظر داشت که حتی بدون وجود تضاد آشکار میان دو گروه، تمایل پلتفرم‌ها به سمت کاربران حاشیه‌ای (نهایی) و با ترجیحات خاص می‌تواند باعث شود که به قیمت‌گذاری یکنواخت تمایل بیشتری پیدا کنند. این استراتژی به پلتفرم‌ها اجازه می‌دهد تا کاربران بیشتری را حفظ کنند و هزینه‌های اجرایی را به حداقل برسانند، هرچند که ممکن است نیازهای کاربران عادی به‌طور کامل برآورده نشود. به‌طور خلاصه، انتخاب بین تبعیض قیمت نوع دوم و قیمت‌گذاری یکنواخت به شرایط بازار و ترجیحات کاربر و تبلیغات‌کننده بستگی دارد و هر کدام از این رویکردها اثرات متفاوتی بر رفاه اجتماعی و بهره‌وری پلتفرم خواهد داشت.

بحث و نتیجه‌گیری

با توجه به تحلیل و بررسی‌های صورت‌گرفته در این یادداشت، مشاهده می‌شود که سیاست تبعیض قیمت در پلتفرم‌های دیجیتال، پدیده‌ای پیچیده با تأثیرات چندجانبه است. این سیاست از یک‌سو به‌عنوان ابزاری مؤثر برای افزایش سودآوری پلتفرم‌ها عمل می‌کند و از سوی دیگر، سوالاتی پیرامون رفاه اجتماعی به وجود می‌آورد. به‌طور خاص، در بازارهای دوسویه که تعاملات بین خریداران و فروشندگان ازطریق پلتفرم‌ها مدیریت می‌شود، اثرات تبعیض قیمت به دلیل حضور اثرات شبکه‌ای، پیچیدگی بیشتری پیدا می‌کند و از منظر رفاهی نیز ابعاد تازه‌ای به خود می‌گیرد.

در بازارهای سنتی یک‌سویه، مدل کلاسیک واریان به‌خوبی نشان داد که چگونه سه نوع تبعیض قیمت می‌تواند ساختارهای مختلف بازار را تحت تأثیر قرار دهد. در این مقاله، دیدیم که اگرچه تبعیض قیمت می‌تواند به نفع شرکت‌ها عمل کند، اما همچنان مشکلاتی را از منظر رفاه مصرف‌کننده و رقابت پدید می‌آورد.

در مقابل، پلتفرم‌های دیجیتال به‌واسطۀ ساختار بازاری دوسویه‌ای که دارند، می‌توانند هم سود خود را بهبود بخشند و هم همزمان به افزایش مشارکت کاربران کمک کنند. این موضوع در مقالۀ الکساندر دو کوغنیه با بررسی اثرات تبعیض قیمت نوع سوم بر رفاه اجتماعی در پلتفرم‌های دوسویه تأیید شد و نشان داد که در چنین ساختارهایی، تبعیض قیمت می‌تواند در راستای بهبود کل رفاه عمل کند و حتی منجر به بهبود کارایی پرتویی نیز بشود. به بیان دیگر، در پلتفرم‌هایی با ساختار دوسویه، حتی فروشندگانی هم که هزینۀ بیشتری پرداخت می‌کنند، به دلیل افزایش تعداد خریداران، درنهایت از شرایط مطلوب‌تری برخوردار خواهند بود.

همچنین مقالۀ سوم نیز در تکمیل بحث‌های قبلی،  ابعاد جدیدی از سیاست تبعیض قیمت را در پلتفرم‌های دیجیتال روشن می‌کند. این مقاله نشان می‌دهد که بسته به همسویی یا تضاد انگیزه‌های دو گروه (کاربران و تبلیغات‌کنندگان)، استفاده از تبعیض قیمت نوع دوم می‌تواند به بهینه‌سازی تعاملات و افزایش رفاه اجتماعی کمک کند. در حالتی که کاربران به کیفیت محتوا اهمیت بیشتری می‌دهند، پلتفرم می‌تواند گزینه‌های اشتراک متنوعی ارائه دهد، درحالی‌که در شرایطی که تبلیغات برای کاربران ناخوشایند باشد، قیمت‌گذاری یکنواخت می‌تواند انتخاب بهتری باشد. بنابراین، درک دقیق و عمیق‌تر از این رویکردها به تصمیم‌گیری بهتر در زمینۀ سیاست‌گذاری و طراحی پلتفرم‌های دیجیتال کمک خواهد کرد.

درنهایت، پژوهش‌های این حوزه نشان می‌دهند که استفاده از تبعیض قیمت در بازارهای دیجیتال می‌تواند منجر به نتایج متفاوتی شود که بسته به ساختار و ویژگی‌های بازار، اثرات مثبت یا منفی بر رفاه اجتماعی دارند. لذا برای طراحی سیاست‌های کارآمد، تحلیل‌های دقیق‌تر و سازگارتری مورد نیاز است تا ضمن بهره‌گیری از منافع اقتصادی آن، از آثار نامطلوب احتمالی بر بخش‌های مختلف جامعه نیز جلوگیری شود. بنابراین، نیاز به سیاست‌های منعطف و هوشمندانه‌ای داریم که بتوانند شرایط منحصربه‌فرد پلتفرم‌های دیجیتال را درک کرده و به‌طور متوازن به جنبه‌های مختلف اقتصادی و اجتماعی پاسخ دهند.

ارجاعات

  • Belleflamme, P., & Peitz, M. (2021). The Economics of Platforms: Concepts and Strategy. Cambridge University Press. 10.1017/9781108696913
  • de Corniere, A., Mantovani, A., & Shekhar, S. (2023, September). Third-Degree Price Discrimination in Two-Sided Markets. CESifo Working Paper No. 10618, 45. https://papers.ssrn.com/sol3/papers.cfm?abstract_id=4558427. https://dx.doi.org/10.2139/ssrn.4558427
  • Hongru Tan, & Wright, J. (2021, March). Pricing distortions in multi-sided platforms. International Journal of Industrial Organization, 79, 11. https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S0167718721000254. https://doi.org/10.1016/j.ijindorg.2021.102732
  • Jeon, D.-S., Kim, B.-C., & Menicucci, D. (2022, May). Second-Degree Price Discrimination by a Two-Sided Monopoly Platform. American Economic Journal: Microeconomics, 14 (2), 322–69. https://www.aeaweb.org/articles?id=10.1257/mic.20190369. 10.1257/mic.20190369

بخش اول نوشته را از اینجا بخوانید.

پانوشت
سایر مقالات