خانه » مقالات » از گوگل تا دولینگو؛ شرکت‌های فناوری چگونه آینده آموزش را شکل می‌دهند؟
از گوگل تا دولینگو؛ شرکت‌های فناوری چگونه آینده آموزش را شکل می‌دهند؟
دوشنبه, ۲۸ مهر ۱۴۰۴
زمان تقریبی مطالعه ۱۳ دقیقه
فناوری‌های بزرگ و اپلیکیشن‌های آموزشی، کلاس درس را متحول کرده‌اند، اما همه چیز بر خلاف چیزی که به نظر می‌رسد، مرتب نیست. دکتر ولیسلاوا هیلمن در مقاله خود نشان می‌دهد که این تحول اغلب آرام و بدون بحث عمومی رخ می‌دهد و وعده «یادگیری شخصی‌سازی‌شده» تاحد زیادی با واقعیت صنعت آموزش در تضاد است. در عمل، کودکان پشت صفحه‌نمایش می‌نشینند و با اپلیکیشن‌های آموزشی تمرین می‌کنند، در حالی که معلمان با داشبوردهایی مواجه‌اند که یادگیری دانش‌آموزان را به نمره تقلیل می‌دهد. این ابزارها طراحی‌شده‌اند تا حداکثر زمان خیره‌شدن به صفحه‌نمایش را تضمین کنند و حتی اگر باعث ارتقای نمره شوند، پرسش اساسی این است که به چه قیمتی؟ رابطه معلم و دانش‌آموز، رشد فکری و رفاه کودک چگونه تحت تأثیر قرار می‌گیرد؟ شواهد علمی اثربخشی این سیستم‌ها را محدود و غالباً تحت نفوذ شرکت‌ها نشان می‌دهد و شکاف آموزشی میان دانش‌آموزان عادی و نخبه را «پر نشده» ترسیم می‌کند. هیلمن تأکید می‌کند که آموزش نباید صرفاً معامله تجاری باشد و کودک «خریداری سرگردان در بازار» نیست. یادگیری باید به رشد مستقل و مسئولیت‌پذیری کودکان کمک کند، نه اینکه به الگوریتم‌های روان‌شناختی تقلیل یابد. او والدین و معلمان را تشویق می‌کند که صدای خود را برای پاسخ‌گو کردن شرکت‌های فناوری بلند کنند و تضمین کنند که تکنولوژی در خدمت آموزش باشد، نه صرفاً سودآوری.

نگرانی والدین بی‌راه نیست

یک تحول آرام و کم‌سروصدا در مدارس در حال رخ دادن است: فناوری‌های تجاری با شتابی روزافزون در حال تغییر دادن شیوه یادگیری کودکان‌اند، آن هم بدون بحث عمومی یا بررسی جدی.

از سلطه بی چون و چرا گوگل و مایکروسافت گرفته تا محصولات پر زرق‌وبرق مبتنی بر هوش مصنوعی همچون سنتری تک[۱]، شرکت‌های بزرگ فناوری و آموزش دیجیتال وعده‌ «یادگیری شخصی‌سازی‌شده» می‌دهند، در حالی که همزمان حجم عظیمی از داده‌های کودکان را جمع‌آوری می‌کنند و سطح آموزش را تا دادوستد دیجیتال و ابزار قابل فروش تقلیل می‌دهند. اما این «دیجیتالی‌سازی آموزش» در عمل چندان انقلابی نیست. کودکان ساعت‌ها پشت صفحه مانیتور یا گوشی می‌نشینند تا پاورپوینت بسازند یا روی اپلیکیشن‌هایی مثل دکتر فراست[۲] یا کویزلت[۳] کلیک کنند. درس‌ها اغلب با پنجره‌های تبلیغاتی و پیام‌های پذیرش کوکی سایت، قطع می‌شوند . هرچند، نباید خرده ای گرفت، برندها به دنبال دریچه‌ای به سوی ردیابی و پروفایل‌سازی مشتریان هستند.

بعضی‌ از دانش‌آموزان برای حفظ ردیف امتیاز در دولینگو[۴] تلاش می‌کنند، در بلوکت[۵] سکه جمع می‌کنند یا با هم‌کلاسی‌هایشان رقابت می‌کنند. معلمان هم با داشبوردهایی روبه‌رو می‌شوند که آموزش دانش‌آموزان را صرفاً به نمره یا نمودار بررسی کیفی تقلیل می‌دهد – تصویری ناقص و سطحی از واقعیت پیچیده کلاس. در پشت صحنه نیز همه این سامانه‌ها درگیر منافع شرکتی و رقابت‌های سودآورند.

این تاکتیک‌ها یادآور همان چیزی است که صنعت دخانیات روزگاری درباره سلامت به کار گرفت: ایجاد وسوسه برای لذت‌جویی همراه با نادیده گرفتن نگرانی‌ها و معرفی تصویری شگرف از دخانیات به وسیله تبلیغات. والدین وقتی فرزندانشان را غرق در صفحه‌نمایش‌ها می‌بینند، دلواپس می‌شوند، اما می‌ترسند مخالفتشان باعث عقب‌ماندن بچه‌ها شود. این تردیدِ خودساخته بی‌دلیل نیست؛ دقیقاً همان منطقی است که صنعت دخانیات به کمک آن و با صرف هزینه‌های هنگفت و لابی‌های سنگین برای دهه‌ها مصرف سیگار را توجیه می‌کرد.

با گسترش و ارزان‌تر شدن این سامانه‌ها، شکاف نگران‌کننده‌ای پدید آمده است: آموزش انبوه و مبتنی بر اپلیکیشن برای اکثریت و تدریس انسانی و گفت‌وگوی فکری برای نخبگان. آنچه به‌عنوان «دموکراتیزه کردن آموزش» فروخته می‌شود، در عمل ممکن است نابرابری را عمیق‌تر کند. نمونه‌اش فتومث[۶] با بیش از ۳۰۰ میلیون دانلود: کافی‌ست از یک معادله ریاضی عکس بگیری تا پاسخ را تحویل بگیری. راحت است، شاید جایگزین معلم خصوصی هم باشد – اما ریاضی را به رونویسی مکانیکی تقلیل می‌دهد و گفت‌وگو و بازخوردی را که برای درک عمیق مسئله لازم است، حذف می‌کند.

شکل ۱ «دانش‌آموزان یک مدرسه در بریج‌واتر سامرست، در بخشی از درس‌های خود از هوش مصنوعی استفاده می‌کنند.» عکس: سم فراست – گاردین

در میانه این شتاب دیجیتال، دل‌نگرانی والدین بی‌جا نیست. صنعت آموزش این ابزارها را به‌عنوان راه‌حل می‌فروشد – شخصی‌سازی‌شده، جذاب و کارآمد – اما واقعیت نگران‌کننده‌تر است. اپلیکیشن‌ها با هر کلیک داده جمع می‌کنند و طراحی‌شان بر پایه محرک‌های روان‌شناختی است تا از زمانی که دانش‌آموزان در آن حضور دارند، بیشترین داده را استخراج کنند.:  تایمز تیبل راک استار[۷] با سکه‌های مجازی پاداش می‌دهد، کلس‌دوژو[۸] امتیاز رفتار «مطلوب» می‌دهد و کهوت[۹] با تایمر و جدول رتبه‌بندی بچه‌ها را میخکوب می‌کند. اینها چیزی جز اهرم‌های روانی شبکه‌های اجتماعی نیستند که کودکان را تا نیمه‌شب پای اسکرول نگه می‌دارند. حتی اگر این ابزارها نمره‌ها را کمی بالا ببرند، پرسش اساسی باقی است: به بهای چه چیزی؟ به چه قیمتی ؟ برای رشد و سلامت روان کودک؟

اینجاست که فاصله میان وعده و واقعیت آشکار می‌شود. برای تمام حرف‌ها درباره عدالت آموزشی و شخصی‌سازی، شواهد علمی موجود محدود، صنعتی و متزلزل‌اند. تقریباً هیچ داده دقیقی درباره مدت زمان استفاده کودکان از ابزارهای دیجیتال، نوع پلتفرم‌ها و تأثیرشان بر یادگیری یا رفاه وجود ندارد. یک پژوهش رصدی نشان داد برای رسیدن به تنها یک نمره بالاتر در  سیستم آموزشی مدارس، دانش‌آموز باید در طول سال صدها ساعت صرف یک اپ ریاضی کند – بدون اینکه شکاف آموزشی دانش‌آموزان محروم‌ از بین برود. نبود شواهد قطعی، به‌اشتباهات و تصورات باطل درباره عدالت آموزشی دامن می‌زند، در حالی که همه‌چیز بر ظاهری از قطعیت بنا شده است.

با این حال، سرمایه‌گذاری عمومی در بریتانیا همچنان از دیجیتالی شدن کلاس‌ها حمایت می‌کند و حتی خواستار استفاده از هوش مصنوعی در مقاطع ابتدایی است. مدارس در انگلستان تحت فشارند تا نوآوری نشان دهند، حتی بی‌آنکه مدرک محکمی از اثربخشی آموزشی در دست باشد. مطالعه‌ای از اتحادیه ملی معلمان نشان داد ارائه برنامه‌های درسی استانداردشده از طریق پلتفرم‌های تجاری به امری رایج‌ تبدیل شده است. اما بسیاری از معلمان می‌گویند این سامانه‌ها استقلال حرفه‌ای‌شان را کاهش داده، کمکی به سبک‌سازی کارشان نکرده و آنها را از تصمیم‌گیری‌های درسی کنار گذاشته است.

تمام اینها در لفافه «حقوق دیجیتال کودکان» پیچیده شده است. اما حقوق بدون مسئولیت متقابل – به‌ویژه از سوی صاحبان قدرت – معنایی ندارد. نوشتن سیاست‌های حفظ حریم خصوصی کافی نیست؛ شرکت‌های آموزش دیجیتال باید زیر بار تعهدات الزام‌آور بروند: بازرسی‌های منظم، گزارش‌های عمومی و نظارت مستقل برای اطمینان از اینکه ابزارهایشان واقعاً در خدمت یادگیری کودکان‌اند. این مطالبه‌ای است که بارها از سوی جامعه آموزشی مطرح شده است.

وقت پرسیدن سوال‌های سخت‌تر است: چرا اپلیکیشن‌هایی با ریشه «بازی‌های استراتژیک» و تکنیک‌های طراحی اعتیادآور، حالا استاندارد کلاس‌های درس شده‌اند؟ چرا آینده هر کودک باید به‌طور پیش‌فرض دیجیتال فرض شود؟ اینها پرسش‌های حاشیه‌ای نیستند؛ دقیقاً به قلب مسئله مربوط می‌شوند. آموزش معامله تجاری نیست. کودکان بازار نیستند. همان‌طور که نظریه‌پرداز آموزش «گرت بیستا» یادآوری می‌کند، آموزش صرفاً برای مدرک و اجتماعی‌سازی نیست، بلکه برای کمک به زندگی کودکان و فهم مسئولیت‌پذیری است. این دقیقاً همان ارزشی است که وقتی یادگیری به کلیک‌های بازی‌وار و تحریکات الگوریتمی تقلیل می‌یابد، از دست می‌رود.

ما نمی‌توانیم جلوی ورود فناوری به زندگی کودکان را بگیریم، اما می‌توانیم مطالبه کنیم که در خدمت آموزش باشد، نه صنعت. پیام من به والدین این است: همراه با معلمان، صدای شما در پاسخ‌گو کردن شرکت‌های فناوری درباره آنچه می‌سازند، چگونه می‌فروشند و چه ارزش‌هایی به کلاس درس می‌آورند، حیاتی است.

منابع
سایر مقالات