خانه » مقالات » ما، کرونا و ویروس‌های جهان مجازی
ما، کرونا و ویروس‌های جهان مجازی
سه شنبه, ۴ فروردین ۱۳۹۹
زمان تقریبی مطالعه ۵۲ دقیقه
درباره کرونا-ویروس که عامل بیماریِ covid-19 است، مطالب و تحلیل‌های بسیاری نوشته و گفته شده است؛ از اطلاعات پزشکی تا تحلیل‌های سیاسی و اجتماعی یا حتی الاهیاتی و دینی. همه این تحلیل‌ها نیز با توجه به سربسته‌بودنِ منشاء و چگونگی ظهور و گسترش این ویروس و راه‌های مقابله با آن، به آشکارشدنِ وجوه مختلف آن، کمک کرده‌اند. اما هرچه تعداد این تحلیل‌ها افزوده می‌شود و اسرار این ویروس و تبعات آن بر زندگی بشر آشکارتر می‌شود، تحلیل‌های بعدی دشوارتر می‌شوند. در این یادداشت سعی شده تا با تکیه بر مطالب قطعی‌ و رایج درباره کرونا تا مقطع انتشار این یادداشت، یک طرح مسئله دیگر در کنار طرح مسئله‌های قبلی برای وضعیت کرونا در ایران بیان شود. کرونا، هرچه باشد، از هرکجا که آمده باشد و تا هر زمانی که به مبتلاکردنِ انسان‌ها ادامه دهد، در هرحال، یک ویروس است. اما فارغ از قلمروِ پزشکی و حوزه مربوط به زیستِ انسانی، مفهوم ویروس در قلمرو رایانه‌ها و فضای مجازی نیز به کار می‌رود. بیایید این‌بار در پرداختن به کرونا، ویروس‌های پزشکی فاصله بگیریم و به ویروس‌های رایانه‌ای بپردازیم؛ شاید وجوهی از پدیده پیچیده کرونا-ویروس برای ما آشکارتر شد.

ویروس رایانه‌ای[۱]، معمولاً نرم‌افزاری است که به جهت اخلال در رایانه‌ها یا تخریبِ فایل‌های رایانه‌ای به بدافزار نیز شهره است. ویروس‌‌های رایانه‌ای به شکل مخفیانه و بدون اطلاع کاربر واردِ سیستم‌های رایانه‌ای می‌شوند و به‌سرعت تکثیر می‌شوند. فعال‌شدنِ این ویروس‌ها، البته بسته به نوع ویروس، متفاوت است، اما معمولاً با بهره‌گیری از یک میزبانِ رایانه‌ای و دیجیتال، به شکل خودکار صورت می‌گیرد. ویژگی‌ تکثیر و تخریب، دو ویژگی مهم برای نامیدنِ یک نرم‌افزار به ویروس رایانه‌ای است. ویروس‌ها معمولاً از طریق راه‌های ارتباطی نظیر اینترنت، شبکه‌های رایانه‌ای یا پُرت‌[۲]های انتقال اطلاعات مانند لوح فشرده[۳] و فلش‌مموری[۴] منتقل می‌شوند. انتقال آن‌ها نیز همچون عملکردشان مخفیانه است. با توجه به سرعت انتشار ویروس‌های رایانه‌ای، تشخیص منشاء یا سازنده آن‌ها دشوار است، هرچند ناممکن نیست. ویروس‌ها معمولاً به فایل‌ها، مخصوصاً فایل‌های اجرایی می‌چسبند و گاهی فایل‌ها را تخریب می‌کنند، گاهی باعث تأخیر در کارکردِ سیستم‌های رایانه‌ای می‌شوند و حتی گاهی نظیر باج‌افزار[۵]، ابزاری برای باج‌گیری هستند، به‌این صورت که بر روی فایل‌ها قفل‌گذاری کرده و در ازاء پرداخت هزینه‌های گزاف از سوی کاربرِ مبتلابه، رمز گشودنِ فایل‌ها را به او می‌دهد. اولین تحقیق واقعی علمی و آکادمیک بر روی ویروس‌ها توسط فرد کوهن[۶] در سال ۱۹۸۳، بر روی ویروسی که توسط لِن آدلمن[۷] ابداع شده بود، انجام شد. این تحقیقات امروزه هم ادامه دارند و تلاش متخصصین این حوزه بر آن است که بتوانند با این ویروس‌ها مقابله کنند. در اثر این تحقیقات، انواع رایجِ این ویروس‌ها در سطح جهان شناخته و طبقه‌بندی شده‌اند: ویروس‌های فایلی[۸]، ویروس‌های ماکرو[۹]، ویروس‌های بوت و پارتیشن سکتوری[۱۰]، ویروس‌های اسکریپتی[۱۱]، ویروس‌های مقیم در حافظه[۱۲]، ویروس‌های مخفی‌‌کار[۱۳]، ویروس‌های کدگذاری شده[۱۴]، ویروس‌های چندشکلی[۱۵] و ویروس‌های فعال‌شونده[۱۶] بر اساس رویداد خاص نمونه‌ای از این ویروس‌ها هستند. هرچند ویروس‌ها را می‌توان به‌صورت دستی نیز از بین بُرد، اما رایج‌ترین راه برای مقابله با آن‌ها بهره‌گیری از آنتی‌ویروس‌ها است. آنتی‌ویروس‌ها نیز قدرت‌های مختلفی دارند، اما مهم‌تر از قدرتِ یک آنتی‌ویروس، آپدیت[۱۷] بودنِ آن است. آنتی‌ویروس غیرِ آپدیت، معمولاً پس از مدتی نسبت به ویروس‌ها حساسیتی نشان نمی‌دهد. آپدیت‌شدن آنتی‌ویروس‌ها معمولاً با پرداخت هزینه مادی، از طریق دریافت یک کدِ رمزی و اتصال به یک شبکه اینترنتی آپدیت می‌شوند. بنابراین کاربرهای معمولی، حتی اگر برای هیچ کار دیگری هم با شبکه‌های اینترنتی اجتماعی سروکار نداشته باشند، اما حداقل برای آپدیت کردنِ آنتی‌ویروس‌ها ناگزیر از چنین ارتباطی هستند.
2. توصیفاتی که درباره ویروس‌های رایانه‌ای از نظر گذراندیم، کمابیش شبیه توصیفاتی است که می‌توان برای ویروس‌های پزشکی برشمرد. بر اساس فرضیه غالب، ویروس‌ موجودات زنده نیست و به‌جز فاز ژنتیک، فاقد تمامیِ ویژگی‌های زیستی است و تنها بلکه قطعه‌ای از نوکلئیک اسید که درون یک پوشش پروتئینی (کپسید) محصور شده‌ است. از باکتری‌ کوچک‌تر است و فقط با میکروسکوپ الکترونی قابل مشاهده است، لذا وقتی به بدنِ ما انسان‌ها حمله می‌کنند، اغلب نادیدنی‌ و البته به شدت تکثیر شونده است. از آنجا که ویروس‌ها موجود زنده نیستند، تکثیر آنها فقط به‌واسطه بهره‌گیری از سلول‌های زنده است. ویروس‌ها به علتِ فقدانِ ساختمانِ سلولی و هرگونه متابولیسم و فعل و انفعالِ شیمیایی، قادر به مشابه‌سازی خود نبوده و برای این عمل می‌باید به داخل سلولی حساس راه یافته و محتاجِ انرژی و دستگاهِ پروتئین سازیِ سلولِ زنده می‌باشند. به محض فعال‌شدن، در اغلب موارد، فعالیت یاخته‌های بدنِ ما را تخریب می‌کند. گویا دیمیتری ایوانفسکی[۱۸] اولین بار ویروس را در جریان بیماری موزاییک توتون کشف کرد. ویروس‌ها حداقل در یک دسته‌بندیِ کلی، به ویروس‌های حاوی «آر إن اِی[۱۹]» و حاوی «دی إن اِی[۲۰]» تقسیم می‌شوند. معمولاً برای فعال‌شدن نیازمند میزبان یا پذیرنده[۲۱] هستند؛ برخی در فضای گرمِ بدن فعال‌ترند و برخی مانند ویروس کرونا، در فضاهای سرد‌تر بدن، مانند شُش‌ها فعالیت می‌کنند. انتقال آن‌ها به صورت مخفیانه صورت می‌گیرد. از همه مهم‌تر اینکه راه شناساییِ این ویروس‌ها در علم پزشکیِ مدرن، اغلب توسط محاسبات دقیق ریاضیاتی صورت می‌گیرد. پیگیری منشاء و گاهی سازنده آن‌ها دشوار است، اما محال نیست. انتقال آن‌ها مانند عملکردشان، معمولاً با چشم مسلح دیده نمی‌شود و مخفیانه صورت می‌گیرد. برای مقابله با ویروس‌ها نیز داروهای چندانی وجود ندارد، اما همان داروی‌های موجود نیز مانند اسیکلوویر[۲۲] که شامل8 کربن، 5 نیتروژن، 11 هیدروژن 3 اکسیژن است و برای درمان زونا به‌کار می‌رود، کاملاً با فرمول‌های شیمی-ریاضی ساخته می‌شوند.
3. این توصیفات اولیه نشان می‌دهد ویروس‌های قلمرو پزشکی، شباهتِ بسیاری با ویروس‌های رایانه‌ای دارند. اگر این توصیفات درست باشد، شاید بتوان این نتیجه را گرفت که بدن انسان در پزشکیِ مدرن نیز مانند رایانه‌ها، عمل می‌کند. ما در رایانه‌ها با فضای مجازی روبرو هستیم؛ آیا می‌توان مدعی شد در قلمرو پزشکی مدرن نیز با «بدن‌های مجازی» سروکار داریم؟ بیایید یک بار دیگر به قلمرو رایانه‌ها و سیر تطور و چگونگی شکل‌گیری فضای مجازی در رایانه‌های فعلی برگردیم. رایانه‌ها، به معنای عام اعم از ابر-رایانه‌ها، میکرو-رایانه‌ها، گوشی‌های همراه و هر آنچه سیستم نرم‌افزاری در آن اجرا می‌شود، از هر قسمی که باشند، در معرض ویروس‌اند؛ اما مهم‌تر آنکه همه این اقسام رایانه، مبتنی بر الگوهایی از ریاضیات و عدد و رقم عَمَل می‌کنند. کامپیوترها، از هر قسمی که باشند، مبتنی بر محاسبه‌اند[۲۳] محاسبه‌کردن[۲۴]، مبتنی بر عدد و رقم است. بنابراین همه ویژگی‌ها و صفاتی از اشیاء جهان اعم از رنگ و صدا و اندازه و مکان و زمان و فعل و انفعال یا حتی بعضاً بوی اشیاء که از طریق رایانه‌ها به ما منتقل می‌شوند، مبتنی بر عدد و رقم‌اند. به بیان دیگر، همانطور که سده‌ها قبل، بنیانگذارانِ علوم طبیعی مدرن مثل نجوم و مکانیک مدرن مانند کپلر و گالیله متذکر شده بودند، در جهان مدرن و محصولات آن مانند تکنولوژی‌های رایانه‌ای برخلاف جهان یونانی و مسیحیِ قرون میانه، صفت اولیه اشیاء، کمیت و اعداد و ارقام است و کیفیات دیگر، صفات ثانویه اشیاء محسوب می‌شوند. در نگاه کپلر، «جهان خارج جهان اوصاف کَمّی [ریاضیاتی] است و تفاوت میان اشیاء تفاوت عددی و نه ذاتی و جوهری است» (برت،1369: 59). گالیله با تصریح بیشتری بر این نگاه تاکید داشت؛ امور مطلق و عینی که صفات اولیه اشیاء هستند، صرفاً و منحصراً متناسب با قواعد کمیِ ریاضی هستند و صفات ثانویه، اموری نسبی، متغیر و کیفی‌اند. معرفت حقیقی ما از اشیاء جهان، فقط از طریق ریاضی صورت می‌گیرد و بنابراین صفات اولیه اشیاء، صفات کمّی مانند عدد، اندازه، وضع و حرکت‌اند. این صفات که همگی قابل اندازه‌گیری و شناخت با قواعد ریاضی یا حداکثر هندسه هستند، شناخت اولیه و اصیلی از جهان طبیعت به دست می‌دهند و صفات ثانویه نظیر رنگ، بو، صدا، حرارت و مانند آنها صفات تبعی و ثانویه اشیاء شمرده می‌شوند (همان،76) که تغییر آنها وابسته به تغییر اندازه، حجم، اعداد و اشکال هندسی و ریاضی اشیاء است (همان،78). از نظر گالیله اشیاء خارجی چیزی جز اندازه، شکل یا حرکت (کند یا تند) نیستند که بتوانند ذاتاً احساس طعم یا صوت یا بو را برانگیزند. اگر هیچ گوشی برای شنیدن صدا یا بینی‌ای برای استمشمام بو یا دستی برای لمس حرارت اشیاء وجود نداشته باشد، اما «عدد، شکل و حرکت اشیاء برقرار خود باقی خواهند بود» (باربور،1388: 33). از درونِ افکندنِ این نگاه کمّی و ریاضیاتی به کیهان، نجوم مدرن و از دلِ افکندنِ آن بر طبیعت بی‌جان، فیزیک و شیمی و مکانیک مدرن سربرآوردند.
رایانه‌ها به‌عنوان محصول علوم طبیعی مدرن، با چنین منطقی ریاضیاتی، فضای مجازی را می‌سازند. جهان رایانه‌ای، صدا یا رنگ را تبدیل به عدد و رقم می‌کند و در رایانه‌ای دیگر همان اعداد و ارقام را بازسازی می‌کند و مثلاً درقالب یک فیلم به ما نشان می‌دهد. این جهان، در ذیل ریاضیات، کاملاً وابسته به ذهنِ ریاضیاتی انسان است. این جهان و محصولات آن را ما با طرح‌های ذهنی خودمان می‌سازیم. اتوموبیل، ساخته ذهن ریاضیاتی و محاسباتی ماست. برای کنترل چنین جهانی نیز آشنایی با ریاضیات، حیاتی و ضروری است. همه برنامه‌های رایانه‌ای اعم از سازنده و مخرب، در ذیل فرمول‌های ریاضیاتی و کمّی صورت می‌گیرد. رایانه‌ها و نرم‌افزارهای رایانه‌ای امکان کنترل چنین جهانی را برای ما فراهم می‌آورند. جهان رایانه‌ای مخلوق دست انسان است و کنترلِ آن نیز وابسته به خودِ اوست.
با این حال از همان بدوِ پیدایش این علم، مسئله خودِ انسان و نسبتش با جهان طبیعت ریاضیاتی شده به‌عنوان مسئله‌ای فلسفی مطرح شد. اگر فهم ما از طبیعت، ریاضیاتی و کمّی است، بنا بر قاعده سنخیت میان علم و عالم و معلوم، بایستی انسانی کاملاً ریاضیاتی تعریف شود تا بتواند میان خود و جهان طبیعت، یگانگی بیاید. انسان از آنجا که به‌دلیل بهره‌مندی از بدن، خودش بخشی از طبیعت است، در فقدان چنین سنختی میان خود و جهان طبیعت ریاضیاتی شده، هرچه بیشتر به کسب چنین علمی بپردازد، بیشتر از خودش بیگانه می‌شود. از این‌رو بود که فیلسوفانی مانند دکارت و کانت، کوشیدند تا توضیح انسان‌شناختی و هستی‌شناختی متناسبی با این درک علمی جدید ارائه دهند. در ضمنِ همین توضیحات بود که معضلاتِ فلسفه غربی به تدریج آشکار شد. ما از یک سو با انسانی مواجه بودیم که از قوه خیال و اراده اخلاقی برخوردار بود و از سویی دیگر با جهان مکانیستی مواجه شده بودیم که جهان ضرورت‌های ریاضیاتی است. دکارت کوشید این دو جهان را با غده صنوبری به یکدیگر متصل سازد و کانت سعی کرد با تفکیک دو حیث عقل نظری و عملی، راهکار را در قوه حکم و تخیل آدمی جستجو کند.
4. با این حال مسئله‌ای که در جهان مدرن با گالیله و دکارت و نیوتن و کانت مطرح شد، در ادامه با داروین به قلمرو زیست‌شناسی نیز کشیده شد. برخلاف تصور رایج، زیست‌شناسی تکاملی داروین، از منظر تبعیت از منطق محاسبات ریاضیاتی، کاملاً تابع علم گالیله-نیوتنی و توصیف آن‌ها از طبیعت است. داروین در کتاب منشاء انواع، دِینِ بی‌بدیل خود به پرفسور مالتوس و تمایز تصاعد عددی و تصاعد هندسیِ مشهور او را متذکر می‌شود؛ «مالتوس، فیلسوف بزرگ را مطالعه کن و سرعت افزایش تعداد انواع مختلف را محاسبه نما» (1380: 186). بدون درک این تصاعد هندسی و عددی، داروین امکان تبیین و وحدت‌بخشی به داده‌های مشاهدتیِ متکثرش از جانداران در جریان سفر پنج‌ساله‌اش را نداشت. این ریاضیات مالتوسی بود که به داروین امکان وحدت‌بخشی و تبیین داده‌های متکثر مشاهدتی‌اش را داد تا بتواند اصل تنازع بقا را مبتنی بر آن نگاه ریاضیاتی، بر مشاهدات تجربی‌اش بیفکند. این الگویِ علمی، دقیقاً الگوی گالیله-نیوتنی است که آن‌ها درباره طبیعت فیزیکی به‌کار بستند و داروین آن‌را به قلمرو طبیعت موجودات زنده بسط داد. با کار داروین، گویی قلمرو علم نیوتنی، به حیات جانداران و در راسِ آن‌ها انسان کشیده شد. به همین جهت است که داروین توانست انسان را در استمرار تحولات زیستیِ دیگر جانداران و حیوانات توضیح دهد و از این طریق، انسانِ جدا شده از طبیعت را بار دیگر به طبیعت برگرداند. با توضیح داروین، ما در توضیح رابطه انسان و طبیعت و نفس و بدن، دیگر گرفتار معضله ثنویت و راه‌حل نامعقول غده صنوبری نمی‌شویم. حتی درگیر مسئله تفکیک عقل نظری به عنوان قلمرو علم طبیعی و عقل عملی به‌عنوان قلمرو اخلاق و دین هم نمی‌شویم، زیرا نفسِ انسانی به‌عنوان موضوع اخلاق، در زیست‌شناسی تکاملی تابع قلمروِ علم و فرمول‌های ریاضیاتی گردید و مسئله خلود نفس نیز حل و فصل شد. ایده خلقت به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین ایده‌های دینی در عقل عملی کانت، در نظریه داروین با سرشتِ حیوانی و طبیعیِ انسان رفع رجوع شد و قاعده اخلاقی در قلمرو عقل عملی کانت جایش را به اصل اخلاقی و طبیعیِ منازعه برای بقا داد. اگر در نظر کانت، اعتقاد به خلود نفس و خداوند، شرط تحقق فعل اخلاقی‌ بودند، در نظر داروین با طرح منازعه برای بقاء، اخلاق وابسته به تنازع بقاء شد. بدین‌سان، زیستیِ انسانی که در ذیل تعریف انسان به‌مثابه جوهر نامیِ متحرکِ ناطق بود، تابعی ریاضیاتی از علم گالیله-نیوتنی گردید.
5. هرچند نظریه داروین، مخصوصاً اصل تنازع برای بقاء مورد نقدهای جدی قرار گرفت، اما این نگاه ریاضیاتی به زیستِ انسانی منجر به شکل‌گیری پزشکی جدید شد. بی‌جهت نیست که زیست‌شناسی مدرن، مقدمه واجب علم پزشکی در همه سطوح و تخصص‌هایش است. این درک از زیست انسانی، این امکان را به‌وجود آورد که انسان بتواند با تصویری ریاضیاتی و البته مجازی از حیات زیستی‌اش مواجه شود. انسان، به لطف «تصاویر دیجیتالی» پزشکی، اکنون می‌تواند اَبعاد نادیدنی اندام زیستی‌اش را در عکس‌های رادیوگرافی «ببینید» حتی به‌مرور، این تصاویر دیجیتالیِ مجازی از بدنش را به‌مثابه اندام حقیقی‌اش تصور کند. حتی بالاتر از این، می‌تواند به‌‌‌دلخواه، آنطور که در جراحی‌های پلاسیک رخ می‌دهد، تصویر چهره مجازیِ انسانی دیگر را که در فضای مجازیِ اینترنتی دیده است، جایگزینِ چهره بدنِ حقیقی‌اش کند. اما بهرحال از همین‌جا هم اختلالاتِ اندام‌های زیستی با عنوان ویروس شناخته شد. ویروس‌ها و به‌طور کلی، همه عناصر مخل در اندام زیستیِ انسان، در عکس‌های رادیوگرافی و مبتنی بر فرمول‌های ریاضیاتی، قابل شناخت و کنترل شدند، دقیقاً همان‌طور که اختلالاتِ جهان رایانه‌ای به‌عنوان ویروس شناخته و کنترل می‌شوند. امروزه همان‌طورکه می‌دانیم یکی از بهترین راه‌های شناختِ حیطه پیشرفت ویروس‌ها در اندام‌های حسی، از جمله میزان تشخیص پیشرفت ویروس کرونا در شُش‌ها و قفسه سینه، عکس‌های سی‌تی اسکن[۲۵] است که بازهم پرتوانگاری‌های محاسباتی است. ما ویروس‌ها را از طریق عکس‌های رادیولوژی می‌شناسیم که بازهم در ذیل عدد و رقم تصویر می‌شوند. بدنِ ما به‌مثابه یک رایانه در این عکس‌ها مورد مشاهده قرار می‌گیرند و به‌تبعِ این مشاهده، نسخه درمانی‌شان پیچیده می‌شود. این نوع «مشاهده» دیجیتالی، طبیعتاً عناصر مختل‌کننده هم‌سنخ با خود یعنی همان ویروس‌ها را به تصویر می‌کشند و نسخه درمانی نیز به تناسب همین سنخ مشاهده، ارائه می‌شود. ویروس‌ها گاهی سیستم‌عاملِ بدن رایانه‌ای ما را با اخلال مواجه می‌سازند. شاید یک روز که از خواب بر می‌خیزیم، در اثر نفوذ ویروس به سلول‌های بدن‌مان، سیستم‌عامل‌مان با مشکل مواجه شود. همانطور که ویروس‌ها با ایجاد اخلال در فرایند برق‌رسانی، باعث گرم‌شدنِ رایانه‌ها و فعال‌شدنِ فَنِ (خنک‌کننده) آن‌ها می‌شوند، ویروس‌های وارد شده به بدن، باعث گرم‌شدن بدن و افزایش درجه تب می‌شوند. افزایش تب، تا بالای چهل درجه می‌تواند منجر به از کارافتادن برخی اندام‌های حساس ذهنی ما و ایجاد تشنج گردد، همانطور که افزایش درجه حرارت رایانه‌ها از مقدار خاصی که بگذرد، امکان از بین رفتن بعضی از سخت‌افزارهای رایانه‌ها را ایجاد می‌کند.
شاید تنها ابهام باقی‌مانده بر سر تفاوت رایانه‌ها و زیست انسانی در زیست‌شناسی و پزشکیِ مدرن، حضور موضوعی به‌نام روح در انسان و فقدان آن در رایانه‌ها باشد. این مسئله نیز قابل توضیح است. روح در رایانه‌ها، همان انرژیِ الکتریسته است. به‌محض اتصال انرژی الکتریسیته به سخت‌افزارهای بی‌جان، رایانه‌ها به کار می‌افتند و اعداد و ارقام، فایل‌های ذخیره شده بر روی صفحات دیجیتالی را فعال کرده و تصاویر زنده را در پیشِ روی ما به تصویر می‌کشند. بنابراین آنچه باعث زنده‌شدن تصاویر می‌شود، انرژی الکتریسیته است. اما در همه رایانه‌ها، مخصوصاً ابر رایانه‌ها وقتی تراکم انرژیِ الکتریسته در یک بخش از سخت‌افزار از حد خاصی بگذرد یا دو قسمتِ حامل جریان، با یکدیگر به نحو نامناسبی برخورد کنند، امکان ذوب‌شدنِ سخت‌افزارها یا حتی دودشدنِ آن‌ها وجود دارد. امروزه می‌دانیم که در فیزیک، امکان تبدیل ماده به انرژی ثابت شده است. E=mcبیانگر آن است که در سرعت خاصی، انرژی و ماده قابل تبدیل به یکدیگراند و بنابراین مرز انرژی و مواد سخت‌افزاری بسیار در حال کم‌شدن است.
اما آیا در جهان زیست‌شناسی مدرن پدیده مشابهی وجود ندارد؟ در پزشکی و مخصوصاً روان‌پزشکیِ مدرن، اغلب امور روحیِ انسان از جمله ویژگی‌های روان‌شناختی و اخلاقی نظیر استرس، اضطراب، محبت یا حتی عشق، تا حد زیادی با فرمول‌های محاسباتی مربوط به اندام‌های حسی یا جریان خون و عناصر آن، قابل اندازه‌گیری‌اند. محبت یا استرس یا اضطراب، تا حد زیادی وابسته به افزایش/کاهش قند خون یا هرمون‌های قابل اندازه‌گیری دیگری در بدن است. گویی در اینجا نیز امور روحی قابلیت تبدیل به امور فیزیکی را یافته‌اند. برای توضیح رابطه نفس و بدن، دیگر نیازی به غده صنوبری نیست، بلکه گویا این ارتباط به‌سودِ بدن قابل رفع رجوع است. همانطور که اینشتین متذکر می‌شود، نظریه نسبیت عام که فرمول E=MC2 محصول آن است، در ادامه تصور دکارتی از فضا است. «هرگونه فضای قابل تصوری در نظریه نسبیت عام، چیزی جز میدان نیست. زمان و فضا ادعای موجودیتی از خود ندارند، بلکه فقط یک کیفیت ساختاری میدان هستند. بنابراین نتیجه می‌گیریم که چیزی به‌عنوان فضای خالی و مطلق وجود ندارد. بنابراین وقتی دکارت می‌گفت باید موجودیت فضای خالی را مردود شمرد، زیاد هم دور از واقعیت نبوده است» (اینشتین،1393: 166). با طرح نظریه نسبیت، فاصله میان بدنِ «مادی» و نفس روحانی و اندیشنده که حاوی انرژی است، بسیار کم و نزدیک به صفر شده است و دیگر نیازی به غده صنوبری برای جبران ثنویت میان نفس و بدن نیست. همه چیز به سودِ بدن و امتداد مادی، البته در میدانی که قابلیت تبدیل به انرژی را دارد، تمام شده است. اکنون می‌توان با تغییر در هرمون‌هایِ بدنِ مادی، به‌واسطه تزریق دارو یا خوردنِ قرص‌های شیمی-ریاضی، با دُزهای قابل محاسبه و کنترل‌شدنی، امور روحی نظیر استرس، ترس، محبت، اضطراب و نظایر آنها را کنترل کرد یا تغییر داد.
6. رایانه‌های پیرامون ما با حضور ویروس‌ها دچار اختلال می‌شوند. تصور ما از دیگران یا از خودمان در قالب فضای رایانه‌ای و مجازی، با حضور ویروس‌ها گاهی تخریب یا دچار اختلال می‌شود. با درکی که زیست‌شناسی و پزشکی مدرن از بدن‌ انسان دارد نیز ویروس‌ها عامل اختلال محسوب می‌شوند. ویروس‌ها بدن ما را دچار اختلال می‌کنند و به‌واسطه این اختلال، فضای زندگی ما تغییر می‌کند. کرونا نیز یکی از این ویروس‌ها است که به بدن‌های مجازی ما آسیب می‌‌رساند. تفاوت کرونا با دیگر ویروس‌ها شاید آن باشد که این ویروس، به موضع حساس‌تری حمله می‌کند و سرعت انتشار و تکثیرش بالاتر است. فی‌المثل CPU بدنِ مجازی و رایانه‌ای ما را هدف قرار می‌دهد. با این حساب، اینکه منشاء این ویروس، کجا باشد، مهم نیست. اگر این ویروس صنعتی باشد که شباهت آن با ویروس‌های رایانه‌ای بیشتر است و اگر بنا بر فرضیه مطرح، از خفاش و مورچه‌خوار به انسان رسیده باشد، بازهم در صورت نهاییِ مسئله تفاوتی ایجاد نمی‌کند. همان‌طور که اشاره شد، زیست‌شناسی مدرن با برداشتنِ فصل ممیزه انسان از حیوانات یعنی قوه نطق یا عقل و نادیده گرفتنِ دیگر قوایِ منحصربه‌فرد انسانی، تمایز انسان و حیوان را در سامان‌دادن به نظام‌های پیچیده‌تر محاسباتی یا اقتصادی یا تقسیم‌کار اجتماعی پیچیده‌تر می‌داند یا همچون داروین در توانایی بیشتر او در تنازع برای بقاء معرفی می‌کند. در این صورت، تغذیه انسان از دیگر حیوانات، بی‌قید و شرط خواهد بود، زیرا تمایز حیوان و انسان وابسته به پیچیدگی بیشتر یا قدرت بر تنازع است. تعامل غذایی یا محیطی انسان با حیوانات دیگر نیز تابع همین قواعد است. بر اساس این قواعد، ما حیوانات دیگر را در آزمایشگاه‌های زیست‌شناسی با فرمول‌های شیمی-ریاضی مورد آزمایش قرار می‌دهیم. از حیث تغذیه، هر حیوانی می‌تواند غذای انسان باشد و تفاوت ارزش غذایی حیوانات برای انسان، در میزان قابل محاسبه پروتیئن، ویتامین‌های مختلف و اموری مانند آنها برای انسان است. حتی میزان این پروئتین‌ها بر امور روحی نظیر شادابی و نشاط تاثیرگذار است. اما فارغ از رابطه غذایی انسان و حیوان، تعامل محیطی میان آنها نیز تابعی از میزان قابل محاسبه امور روان‌شناختی نظیر استرس، اضطراب، آرامش و نظایر آن‌هاست. با این محاسبات است که ارزشِ هر حیوانی در تعامل غذایی یا محیطی تعیین می‌شود. فی‌المثل شاید قیمت خفاش به این دلیل بالاتر از مرغ باشد که میزان کالری بیشتری به انسان می‌بخشد یا شاید قیمت سگ در قیاس با الاغ به این دلیل بالاتر است که انسان در تعامل محیطی با سگ، آرامش بیشتری کسب می‌کند. در چنین نحوه تعاملی، محاسبه ارزش‌ حیوانات، بر اساس مشخصه‌های ریاضیاتی و کمّی صورت می‌گیرد و حتی آداب و رسوم سنتی و امور تأثیرگذار بر زیبایی‌شناسی و طعم و رنگ و بو و ذائقه و … با بهره‌گیری از تبلیغات و تحول در زیبایی‌شناسی قابل دستکاری است. اگر ملتی تا دیروز از تغذیه خفاش دچار چِندش و احساس نامناسب می‌شد، می‌توان این احساس را با تبلیغات از میان برد. با تبلیغات می‌توان بی‌خاصیت‌ترین چیزها مثل چیپس و پُفک را تبدیل به غذایِ رایج انسان‌ها کرد. در چنین فضایی، چه تفاوتی می‌کند که ویروس کرونا از دل آزمایشی صنعتی در یک آزمایشگاه بیرون آمده باشد یا از دلِ تعامل انسان با خفاش و مورچه‌خوار. در هر صورت، نحوه تعامل تحت محاسبات ریاضیاتی صورت می‌گیرد.
کرونا، بر اساس دیدگاه کسانی که ویروس‌ها را موجودات زنده نمی‌دانند، فاقد ارگانیسم زنده و حاوی ماده ژنتیکی «آر إن اِی» است. این ویروس توپی‌شکل، با پروتئین‌های گل‌میخکی‌اش، با پذیرنده (ACE2) سلول‌ها ‌ارتباط می‌گیرد و وارد سلول‌ها شده و سلول‌ها را آلوده می‌کند و خودش نیز به‌سرعت تکثیر می‌شود. بنابراین این ویروس نیز مانند دیگر ویروس‌ها به زبان محاسباتی زیست‌شناسی و پزشکیِ مدرن، موجب اختلال در بدن‌های مجازی ما شده است، دقیقاً همان‌طور که در هر برنامه اجرایی یا تفریحی یا کاربردیِ رایانه‌ای در فضای مجازی، امکان دارد ویروسی موجب اختلال شود. مهم نیست که این ویروس از کجا سربرآورده است، مهم آن است که این ویروس، به شدت در حال تکثیر و تخریب است. از فایلی به فایلی دیگر، از بدنی به بدن دیگر، از سطوح مختلف به دست و از دست به چشم و بینی و دهان و در نهایت شُش‌ها.
7. به‌نظر می‌رسد نه تنها در ایران و کشورهای اسلامی، بلکه در سرتاسر جهان، نوعی اجماع درباره ناگزیر بودنِ بهره‌گیری از رایانه‌ها و فضای مجازی وجود داشته باشد. امروزه حتی سنت‌گراترین انسان‌ها، بازهم به درجاتی از رایانه‌ها و فضای مجازی شامل شبکه‌های اینترنت یا حتی کتاب‌های الکترونیکی استفاده می‌کنند. در فضای حیات زیستیِ انسان نیز گویا چاره‌ای از زندگی در جهان بدن‌های مجازی نباشد. امروزه اغلب فرزندانی که به دنیا می‌آیند، حتی در خانواده‌های سنتی، مرحله سونوگرافی را توسط مادران‌شان طی کرده‌اند و بنابراین پیش از ورود به این جهان، تصویری دیجیتالی از بدن‌شان وجود دارد. بسیاری از بیماری‌ها و شکستگی‌های اندام‌های زیستی، از طریق عکس‌های سی‌تی‌اسکن درمان می‌شود و حتی درمان برخی سرطان‌ها از طریق فرمول‌های شیمی-ریاضی ممکن می‌شود. البته برغم این گریزناپذیری، همانطور که در فضای مجازی رایانه‌ای با ویروس مواجهیم، ویروس‌های پزشکی نیز بدن‌های مجازی ما را در معرض تهدید قرار داده‌اند.
اما در این میان، بسیاری از منتقدین فضای مجازی، به‌اشکال مختلف، نسبت به اعتیاد و اشتغال بیش‌ از اندازه به فضای مجازی و رایانه‌ها هشدار می‌دهند. فی‌المثل در جریان تربیت کودکان، توصیه می‌شود که استفاده بچه‌ها از فضای مجازی، محدود باشد و مانع فعالیتِ بدنی و بازی‌های فیزیکیِ آنها نشود یا توصیه می‌شود که افراد، برخی از ساعت‌ها را در خانواده، فارغ از فضای مجازی با یکدیگر گفتگو کنند. از این‌رو طبیعی است که در فضای زیستِ انسانی نیز هشدارهایی به اعتیاد به تلقیِ مجازی از بدن و داروهای درمانیِ متناسب با آن ارائه شود.
ما در جهان اسلامی-ایرانی، با تقید به شرعیات و اخلاقیات و تکالیف دینی که داریم، خودبخود در زندگیِ روزمره چنین هشدارهایی را رعایت می‌کنیم. فی‌المثل ما هرچقدر که به فضای مجازی رایانه‌ای معتاد باشیم، اما حداقل به اندازه نمازهای یومیه واجب که داشتنِ حضور قلب در آنها لازم است، می‌توانیم از این جهان رایانه‌ایِ مجازی فاصله بگیریم و با ایستادن در جهانِ غیر مجازی و غیر رایانه‌ای، هرچند موقت، گهگاهی از این جهان محاسباتی بیرون باشیم تا بتوانیم با این ظرفیت، این جهان رایانه‌ای و مجازی را کنترل کنیم. در فضای زیست‌ِ انسانی نیز ما به لطف رعایت حلال و حرام‌های تغذیه‌ای که در احکام اسلامی آمده، نحوه مواجهه متفاوتی با حیوانات داشته و داریم و از این‌رو می‌توانیم در جهانی بیرون از جهان محاسباتِ مجازیِ زیستی دنیای مدرن بایستیم و زیست حیوانی و انسانی را از منظری دیگر بنگریم. شاید در مواجهه با کرونا به‌مثابه ویروس قلمرو زیست‌شناسیِ محاسباتی نیز وضع ما بهتر از دیگر نقاط جهان باشد. بدن‌های ما مسلمین، به‌جهت نحوه تعامل غذایی و محیطیِ شرعی با حیوانات، بدن‌های کاملاً مجازی نیست و می‌توانیم بیرون از این فضای مجازیِ زیستی، نحوه دیگری از رابطه روح و بدن و زیست انسانی را تجربه کنیم و به‌واسطه این برون-ایستایی از جهانِ بدن‌های مجازی، زیست‌شناسی محاسباتی و مجازی و ویروس‌های آن‌را کنترل نماییم.

منابع

  • اینشتین، آلبرت، نظریه نسبیت خاص و عام، ترجمه علی بهفروز، تهران، شرکت سهامی انتشار،1393
  • باربور، ایان، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی،1388
  • برت، آرتور، مبادی‌ مابعدالطبیعی علوم نوین، ترجمه عبدالکریم سروش، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی،1369.
  • داروین،چارلز، منشاءانواع، ترجمه نورالدین فرهیخته، تهران، نشرزرین،1380
سایر مقالات