مقدمه
«قدرت در شکافتن ذهنها و شکلدهی مجدد آن به انتخاب خودتان است». جورج اورول[۱]
طی یکی دو سال گذشته شاهد افزایش علاقه به جنگ شناختی[۲]، هم از سوی گروههای مدنی و هم نظامی، بودهایم. باوجود این، آیا این مفهوم بهراستی جدید است؟ اگر چنین باشد، چه چیزی آن را از جنگ سایبری یا اطلاعاتی متمایز میسازد؟ تکنولوژیهای مدرن و پیشرفتهای نوروساینس[۳] (علوم اعصاب) چه نقشی در این تمایز ایفا میکنند؟ مهمتر آنکه، این امر چه پیامدهایی میتواند برای امنیت بینالمللی و آینده منازعات[۴] داشته باشد؟ این مقاله کوتاه تلاشی برای پاسخ به این سؤالات است؛ ابتدا با مروری بر برنامههای نظامیِ محتملِ ناشی از تکنولوژیهای نوین و دستاوردهای علوم اعصاب، و سپس پرداختن به نحوه تأثیرگذاری اینها بر ذهن و مغز آدمی و تأثیر بالقوه آن بر منازعات نظامی آینده. بخش سوم نیز به تشریح مفهوم جنگ شناختی میپردازد و براساس ادبیات فعلی سازمانهای نظامی و اطلاعاتی، به تحلیل تمایز این جنگ از نوع اطلاعاتی آن میپردازد. بخش آخر به تحقیق درباره راهحلهای ممکن برای مقابله با مسائل تکنیکی، حقوقی، اخلاقی و سیاسی برآمده از مفهوم جنگ شناختی اختصاص دارد.
1. تکنولوژیهای نوین، علوم اعصاب و آینده منازعات
در شرایط ژئوپولیتیک کنونی که مشخصه آن بازگشت به «تفکر بلوکی[۵]» و این تصور است که قدرت نظامی مساوی با میزان بالاتری از امنیت است، تکنولوژیهای مدرن و پیشرفتهای انقلابی در علوم اعصاب سطح دیگری از پیچیدگی را به وضعیت چالشبرانگیز کنونی اضافه کرده و طی دهه گذشته توجه زیادی را به خود جلب کرده است.
از سویی، اجماع روزافزونی مطرح است که «پیشرفتهای تکنولوژیک امروزی موجب اخلال هستند، نه تنها در معنای بازاری، بلکه به این معنا که این پیشرفتها باعث اخلال در مناسبات تنظیمی و قانونی هستند»؛ یعنی این پتانسیل را دارند که «ارزشهای عمیقی را، که مشروعیت سامان اجتماعی موجود بر آن استوارند و چهارچوبهای تنظیمی و قانونی موردقبول براساس آن طراحی میشوند، مختل کنند» (Kavanagh 2019, 2). این امر بهویژه در عرصههای نظامی صادق است، همچنانکه جهان گواه «همآمیزی، بیشاز هرزمان نزدیکتر، رایانهها و جنگ در دورهای است که تأمل و واکاوی بیسابقهای پیرامون خود دموکراسی وجود دارد». (Valasek 2019, 3). به گفته سازمان علم و تکنولوژی ناتو[۶] «طی 20 سال آتی، میتوان چهار مشخصه را برای تعریف بسیاری از تکنولوژیهای نظامی پیشرفته کلیدی انتظار داشت: 1. هوشمندی، با بهرهگیری از هوش مصنوعی انسجامیافته، ظرفیتهای تحلیلی دانشمحور و نیز هوش مصنوعی – همکاری انسانی؛ 2. ارتباط متقابل، با استفاده از شبکه عرصههای مجازی و فیزیکی؛ 3. توزیعشدگی، 4. دیجیتالبودن، با درهمآمیزی عرصههای انسانی، فیزیکی و اطلاعاتی برای محافظت درمقابل تأثیرات مخرب جدید» (سازمان علم و تکنولوژی ناتو، 2020). ورای عرصههای فیزیکی و مجازی، مقاله حاضر بر فضای شناختیای تمرکز دارد که در آن میتوان از ابزارهای هککردن برای اهداف سیاسی استفاده کرد تا تصاویر را تحریف و از طریق شگردهایی مانند جمعآوری هدفمند دادهها، خلق محتوا و گسترش اکاذیب به تولید و پخش اخبار جعلی پرداخت (Kasapoglu & Kirdemir 2019, 35-36). یک نمونه خاص از خلق محتوا، جعل عمیق[۷] است؛ تکنولوژی مبتنی بر یادگیری ماشین و جدیدی که حول شبکههای عصبی پیچدرپیچی ساخته شده است و برای تولید یا تغییر محتوای تصویری/ویدئویی به کار میرود؛ تا جاییکه چیزی تولید میکند که، در واقع، وجود نداشت.
از سوی دیگر، پیشرفتهای علوم اعصاب و اقتصاد رفتاری امکان پیشرفتی عظیم در فهم نحوه عملکرد مغز و مکانیزمهای زیربنایی مربوط به تفکر آنی[۸] و سوگیریهای[۹] شناختی را فراهم آوردهاند. بخشهای دفاعی و آژانسهای اطلاعاتی بهنحو روزافزونی بر پژوهشهای مربوط به مغز تکیه میکنند تا ابزارها و روشهایی را استخراج کنند که میتوان از آنها بهعنوان سلاحهایی برای «تأثیرگذاری مستقیم بر تواناییهای شناختی و فیزیکی دوستان (تأثیرات مثبت) و دشمنان (تأثیرات منفی)» استفاده کرد (Giordano 2019).
بهویژه هنگام ترکیب هر دو بُعد تکنولوژیک و تفکر آنی، بهراحتی میتوان پیامدهای چنین ابزارهایی را برای زمینههای نظامی تصور نمود. برای مثال، با تولید و پخش جعل عمیق، تعداد زیادی از کنشگران میتوانند از مزیت سوگیریهای شناختی ذاتی و فراوان افراد و نیز آسیبپذیری شناختی آنها برای جعل یک روایت معین استفاده کنند – «با این فرض که مخاطبان ازپیش آماده پذیرش بدون چونوچرای انتقادی هستند، زیرا این امر جذابیتی اساسی و عاطفی برای ترسها و نگرانیهای موجود ایجاد میکند» (Waltzman 2017). در واقع، کنشگران دولتی و غیردولتی بهنحوی یکسان میتوانند با استفاده از ارزیابی، دستیابی و نشانهگیری ساختار عصبی و کارکردهای شناختی، عاطفی و رفتاری افراد و گروهها، افراد جدیدی را عضو نیروهای مسلح خود کنند، عملکرد شناختی جنگجویان را تقویت نمایند، با ادعای یک پیروزی اساسی دشمنان را فریب دهند، یا افکار عمومی را بهسوی یک منازعه فرسایشی مهندسی کنند. با ارائه این امکان نوین برای تحمیل شکست بدون استفاده از نیروی فیزیکی، «کنترل بر دانش، باورها و ایدهها بیشازپیش بهعنوان مکملی برای کنترل بر منابع عینی مثل قوای نظامی، مواد خام و توان مولد اقتصادی قلمداد میشود» (Cavelty 2015, 401).
2. جنگ شناختی: تعریف پیشنهادی
با تمام این تفاسیر، آیا مفهوم جنگ شناختی واقعاً جدید است؟ چه چیزی آن را از جنگ اطلاعاتی یا سایبری متمایز میکند؟ جوزپه[۱۰] آن را «توان استفاده از دانش بهمنظور منازعه تعریف میکند» (Giuseppe 2018). در اینجا، توجه به یک هشدار لازم است. درواقع و به دلایلی که در بخش بعد مفصلتر بدان خواهم پرداخت، باید نسبت به استفاده از اصطلاح «جنگ» برای اشاره به اطلاعات غلط[۱۱] یا نمونههای مهندسی گفتمان عمومی در زمان صلح محتاط بود. (Rosner & Siman-Tov 2018)
اما در زمان جنگ، آیا مفهوم جنگ شناختی نمایانگر مفهوم جدیدی است؟ پیشتر سون تزو[۱۲] در کتاب تأثیرگذار خود به نام هنر جنگ[۱۳](قرن پنجم ق.م) به چنین روشهایی اشاره داشت و میگفت که «عالیترین شکل جنگ این است که نسبت به دشمن در تفکر پیشدستی کنیم» (Trapp & Tzu 2012). درحالیکه طی قرنها مسئله اطلاعات غلط و پروپاگاندا نقشی اساسی در جنگ ایفا کرده است، دهه 1990 شاهد ظهور اصطلاح «جنگ و عملیاتهای اطلاعاتی» برای توصیف «مجموعه اطلاعات راهبردی[۱۴] درباره دشمن و نیز اشاعه پروپاگاندا برای رسیدن به یک برتری رقابتی علیه حریف بود» (RAND 2020)، که باید در چشمانداز جدیدی از «زیرساختهای یکسره دیجیتالیزه و شبکهای که شالوده جنگهای معاصر است» قرار بگیرد (Libicki 2017). بااینحال، عملیاتهای اطلاعاتی هنوز هم عمدتاً نقشی فرعی و کمکی نسبت به تلاشهای عملی مرسوم در میدان جنگ دارند. پیدایش «فرا اتصال[۱۵]» در پایان دهه 2000 حاکی از یک نقطه عطف بود: یعنی نه تنها دموکراتیزاسیون بیسابقه اطلاعات بلکه ابزارها و پلتفرمهای مختلف؛ این نقطه کنشگران دولتی و غیردولتی را قادر میساخت تا بر مخاطبین سراسر جهان، درصورت نیاز بهنحوی ناشناخته، تأثیر و نفوذ داشته باشند. جنگ شناختی بهمنزله جنگی اطلاعاتی «بههمراه چیزی افزودهشده» بهنظر میرسد (Bienvenue & Rogers & Troath 2018)؛ یعنی توانایی ترکیبکردن فهم کارکردهای نیمهآگاهانه، عاطفی و رفتاری افراد با تکنولوژی برای هدایت رفتار و باورها به سمت مورد دلخواه.
3. راهحلهای ممکن در سطح فنی، قانونی، اخلاقی و سیاسی
بخش قبل این امر را به اثبات رساند که جنگ شناختی میتواند واقعاً پدیده جدیدی را تشکیل دهد. در نتیجه، آیا چهارچوبهای حکمرانی و قانونی موجود باید بهروز شوند؟
در سطح فنی، نیازی ضروری به ابزارهای نوآورانهای وجود دارد تا جعل عمیق و بهطورکلی اخبار جعلی را کشف کنند. نرمافزارهای دیجیتال قانونی یا واقعیتسنجهای مبتنی بر هوش مصنوعی میتوانند راهحلهای ممکن را در اختیار گذارند.
در سطح قانونی، استفاده از اصطلاح «جنگ» در زمان ارجاع به یک موقعیت منازعهآمیز، دلالتهای مهمی برای دو قانون بینالمللی دارد: حق جنگ[۱۶] یا قوانین حاکم بر استفاده از زور، و نیز حق در جنگ[۱۷] یا قوانین بشردوستانه بینالمللی (IHL). در خصوص دومی، خدعهها یا «اقداماتی که هدفشان گمراهکردن متخاصم یا وادارکردن آن به اقدامی بیمحابا» است، (Federal Department of Foreign Affairs 1978, 259)، «و نیز بهکارگیری روشهایی که برای کسب اطلاعات درباره دشمن ضروری هستند، اموری مجاز به شمار میآیند» (Schindler & Toman 1988). بااینحال این قوانین بشردوستانه پیمانشکنی را ممنوع میکنند – یعنی «اقداماتی که باعث اعتماد یک متخاصم به این باور میشود که وی [هم] محق است که قانون از او حمایت کند و [هم] ملزم است با قوانین هماهنگ شود» (of Foreign Affairs 1978, 258 Federal Department). هیچ دلایل ازپیش تعیینشدهای وجود ندارد که چرا این قوانین را نمیتوان درباره جنگ شناختی اِعمال کرد. درخصوص حق جنگ، آیا اصلاً میتوان ذیل ماده 39 منشور سازمان ملل، جعل عمیق و اخبار جعلی را «تهدیدی برای صلح، نقض آن، یا تجاوز» به حساب آورد، که موجب حق دفاع از خود توسط دولت مربوطه شود (ماده 51)؟ مطالعه موسوم به تالین مانوال درباره قانون بینالمللی قابلکاربرد در جنگ سایبری[۱۸] میتواند نقطه شروع مفیدی باشد و میتوان آن را توسعه داد تا پیشرفتهای تکنولوژیک را نیز در نظر بگیرد.
درعینحال بهنظر میرسد که جامعه بینالمللی ابتدا و پیش از هر کاری باید بر بُعد اخلاقی جنگ شناختی، و نیز راهحلهای سیاسی و دیپلماتیک تمرکز کند، زیرا «سلاحهای» شناختی در وهله نخست، اعتماد به یک فضای ژئوپلیتیک متکثرشده را به خطر میاندازند و مسائل عصبشناسی اخلاقی[۱۹] مهمی را به میان میآورند. اتخاذ تدابیر اعتمادسازی و ایجاد امنیت برای تداوم اشتراک اطلاعات و گفتوگو در انجمنهای چندجانبه اولین قدم مثبت است؛ انجمنهایی مانند گروه کارشناسان دولتی سازمان ملل[۲۰] که درباره ارتقای رفتار دولتی مسئولانه در حوزه فضای سایبری در چهارچوب امنیت بینالمللی [فعالیت میکند]، یا گروه کاری بدون مرزی که درباره پیشرفتهای حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) در زمینه امنیت بینالمللی [عمل میکند]. همچنین اتخاذ رویکردی به حکومت که دارای ذینفعان متعدد باشد، یعنی گردآوری متخصصان حوزههایی مثل علوم شناختی، علوم رایانهای، اخلاق، سیاست عمومی و روانشناسی، شرطی ضروری برای مقابله با موضوعات ناشی از ظهور جنگ شناختی است.
نتیجهگیری
هدف این مقاله کوتاه فراهمکردن شفافیتی مفهومی و نیز راهحلهای سیاسی هم برای اهالی آکادمی و هم سیاستگذاران است. درحالیکه جنگ شناختی واقعاً ممکن است پدیده نوینی باشد که باید بدان پرداخت، اما هنوز هم راههای حکمرانی سنتی – مثل چهارچوبهای قانونی متقن، همکاری، اشتراک اطلاعات و اعتمادسازی – ارزش توجه دارند. چنین راهحلهایی مدتها پیش از ظهور منازعات باید کشف و اجرا شوند.
منابع و مراجع
Dunn Cavelty, M. (2015). ‘Cyber-security’. In Collins, A. (ed.) Contemporary Security Studies
(pp. 400-416). Oxford: Oxford University Press.
Giordano, J. (2019). Is neuroscience the future of warfare? Retrieved from: https://www.defenceiq.com/defence-technology/articles/neuroscience-and-future-warfare-1.
Giuseppe, G. (2018, March 5). The cognitive warfare: Aspects of new strategic thinking.
Retrieved from: https://moderndiplomacy.eu/2018/03/05/cognitive-warfare-aspects-newstrategic-thinking/.
Kasapoglu, C., & Kirdemir, B. (2019). ‘Artificial Intelligence and the Future of Conflict’. In Valasek, T. (ed.), New Perspectives on Shared Security: NATO’s Next 70 Years (pp. 35-36). Belgium: Carnegie Europe
Kavanagh, C. (2019). New Tech, New Threats, and New Governance Challenges: An
Opportunity to Craft Smarter Responses? Retrieved from: https://carnegieendowment.org/2019/08/28/new-tech-new-threats-and-new-governancechallenges- opportunity-to-craft-smarter-responses-pub-79736
Libicki, M. L. (2017). ‘The Convergence of Information Warfare’. Strategic Studies Quarterly (11):1, pp. 49-65.
NATO Science & Technology Organization (2020). Science & Technology Trends 2020-2040:Exploring the S&T Edge. Retrieved from: https://www.nato.int/nato_static_fl2014/assets/pdf/2020/4/pdf/190422-
ST_Tech_Trends_Report_2020-2040.pdf (Accessed on 22nd June 2020
NATO StratCom Centre of Excellence (2017). Digital Hydra: Security Implications of False
Information Online. Retrieved from: https://www.stratcomcoe.org/digital-hydra securityimplications-false-information-online
RAND Corporation (2020). Information Operations. Retrieved from: https://www.rand.org/topics/information-operations.html (accessed on 24 September 2020).
Rosner, Y., & Siman-Tov, D. (2018). Russian Intervention in the US Presidential Elections: The
New Threat of Cognitive Subversion. Retrieved from: https://www.inss.org.il/publication/russianintervention-
in-the-us-presidential-elections-the-new-threat-of-cognitive-subversion/.
Schindler, D., & Toman, J. (1988). The Laws of Armed Conflicts. Leiden: Martinus Nijhoff
Publisher.
Trapp, J., & Tzu, S. (2012). The Art of War. New York: Chartwell Books.
Valasek, T. (ed.). (2019). New Perspectives on Shared Security: NATO’s Next 70 Years. Belgium: Carnegie Europe.
Waltzman, R. (2017). The Weaponization of Information: The Need for Cognitive Security.
Retrieved from: https://www.rand.org/content/dam/rand/pubs/testimonies/CT400/CT473/RAND_CT473.pdf.