خانه » مقالات » چرا چین در حال نابودکردن صنعت فناوری خود است؟ (بخش دوم)
چرا چین در حال نابودکردن صنعت فناوری خود است؟ (بخش دوم)
یکشنبه, ۲ شهریور ۱۴۰۰
زمان تقریبی مطالعه ۱۴ دقیقه
به نظر می‌رسد سرکوب صنعت اینترنت چین بخشی از سیاست صنعت ملی در حال ظهور این کشور باشد. وقتی رهبران چین به این فکر می‌کنند که می‌خواهند مهندسان و کارآفرینان کشور تلاششان را صرف چه نوع فناوری‌ای کنند، احتمالاً نمی‌خواهند آن‌ها انرژی و سرمایه‌ خود را فقط صرف سرگرمی و فراغت کنند.

به عبارت دیگر، به نظر می‌رسد سرکوب صنعت اینترنت چین بخشی از سیاست صنعت ملی در حال ظهور این کشور باشد. رهبران عالی رتبه‌ چین به جای اینکه به سادگی اجازه دهند تا دولت‌های محلی منابع‌شان را برای هرچه که به نظرشان رشد سریع ایجاد خواهد کرد مصرف کنند (استراتژی دهه‌ 90 و اوایل دهه‌ 2000)، اکنون در تلاشند تا ترکیب صنعتی کشور را به سوی آنچه که فکر می‌کنند در خدمتِ ملت به‌مثابه یک کل خواهد کرد هدایت کنند.
و آن‌ها فکر می‌کنند چه چیزی در خدمتِ ملت به‌مثابه یک کل خواهد بود؟ حدس من این است: قدرت. قدرت ژئوپولیتیک و نظامی برای جمهوری خلق چین، متناسب با ملل رقیبش.

اگر بناست جنگ سرد یا گرمی را علیه ایالات‌متحده یا ژاپن یا هند و یا هر کشور دیگری آغاز کنید به مقداری سخت‌افزار نظامی و جنگی نیاز دارید. این یعنی شما به مواد اولیه، موتور، سوخت، مهندسی و طراحی، و غیره نیاز دارید. همچنین برای به کار انداختن آن سخت‌افزار به تراشه نیاز دارید، زیرا فناوری نظامی به نحوی فزاینده نرم‌افزار-محور است. و البته به سفت‌افزار[۱] نیز نیاز دارید. همچنین برای زیر نظر گرفتن دشمنانتان، برای هر تلاشی که در جهت متزلزل کردن آن‌ها می‌کنید، و برای حفظ کنترل اجتماعی در صورتی که بخواهند شما را بی‌ثبات کنند، به قدرت نظارت و دیده‌بانی نیاز خواهید داشت.

فراموش کردن این موضوع الان برای آمریکایی‌ها راحت است، اما زمانی وجود داشت که «توانایی پیروز شدن در جنگ‌ها» هدف انگیزه‌بخش نوآوری فناورانه بود. NDRC و OSRD نیروی محرکه‌ در پس حمایت دولت از پژوهش و فناوری در جنگ جهانی دوم بودند، و NSF و DARPA در دل این سنت رشد کردند. در آمریکا هزینه‌های دفاع سنتاً بخش بسیار بزرگی از هزینه‌های پژوهشی دولت را به خود اختصاص داده است و بسیاری از موفق‌ترین صنایع فناوری بخش خصوصی در آمریکا به طریقی محصول جانبی آن تلاش‌های دفاع‌ـ‌محورند.

پس از جنگ سرد، اولویت‌های ما از بقا به لذت تغییر یافت. فناوری‌هایی مثل فیس‌بوک و آمازون، که اساساً مربوط به اوقات فراغت و مصرف هستند، دیگر محصول جانبی سرگرم‌کننده و سودآور حوزه دفاع نیستند بلکه در مرکز آنچه آمریکایی‌ها «فناوری» می‌پندارند قرار گرفته‌اند.

اما چین هرگز واقعاً از حالت تلاش برای بقا بیرون نیامد. رهبران چین از رشد اقتصادی استقبال کردند اما آن رشد همواره در جهت غایت قدرت ملی همه‌جانبه بوده است. ممکن است جوانان چینی به‌طور فزاینده آماده‌ خرج‌کردن و کمی خوش‌گذراندن باشند اما رهبری هنوز به اینجا نرسیده است. رهبران کارهای مهم‌تری دارند؛ آن‌ها باید انتقام قرن تحقیر را بگیرند و چین را به جایگاه حقیقی‌اش در اوج و چه و چه برسانند.

و بدین‌ترتیب وقتی رهبران چین به این فکر می‌کنند که می‌خواهند مهندسان و کارآفرینان کشور تلاششان را صرف چه نوع فناوری‌ای کنند، احتمالاً نمی‌خواهند آن‌ها انرژی و سرمایه‌ خود را فقط صرف سرگرمی و فراغت کنند. آن‌ها احتمالاً نگاهی به بخش اینترنت مصرفی‌شان انداختند و تصمیم گرفتند که رشته‌ پیوند بین این بخش و قدرت ژئوپولیتیک نازک‌تر از آن شده که سرمایه و کار تخصصی را وقف آن کنند. و بنابراین، طبق راه و رسم کلاسیک حزب کمونیست چین، زمان نابود کردن فرا رسیده بود.

به‌روز‌رسانی‌ها:

  1. نظریه من همچنین کمک می‌کند به توضیح اینکه چرا چین باید ناگهان بخش آموزش انتفاعی خود را نابود کند، اگرچه من مطمئنم دلایل دیگری نیز وجود دارد.
  2. عامل دیگری که برخی پیشنهاد داده‌اند این است که شرکت‌های اینترنت مصرفی که چین در حال جریمه آن‌ها است درجات مالکیت خارجی بالایی دارند. بنابراین این قضایا می‌تواند تا حدی مربوط به جلوگیری از ورود خارجی‌ها به حوزه‌ فناوری چین نیز باشد.
  3. مثل همیشه، کسانی هستند که تفسیرهای متفاوتی از رخدادهایی که در این مقاله به آن‌ها اشاره شد دارند. مثلاً یکی از این دیدگاه‌های مخالف این است که کارهای چین بر ضد شرکت‌های فناوری عمدتاً به خاطر حفظ منافع مشتریان انجام می‌شود. این هم یک نسخه‌ مستدل‌تر دیگر از همین دیدگاه است. این دیدگاه من را قانع نمی‌کند؛ من فکر می‌کنم هرگونه ارزیابی از اهداف دولت چین که اهمیت اساسی قدرت ملی همه‌جانبه را نادیده بگیرد احتمالاً کمی بیش از اندازه دیپلماتیک است. بله، چین می‌خواهد یک «ابرقدرت تولید صنعتی» باشد، اما دلایلی برای آن دارد که بسیار فراتر از ایجاد شغل‌های تولید کالا برای مردم است.
  4. در ضمن، همان‌طورکه بر اساس نظریه‌ من قابل پیش‌بینی بود، سهام پرچمدار نیمه‌رسانای چین، SMIC، در حال صعود است:

ظاهراً نیرو محرکه بی‌واسطه این صعود شایعه‌ سفارش بزرگی از سوی هواوی است، شرکتی که برخی باور دارند عمیقاً با ارتش چین درهم‌تنیده است.

  1. در این اثنی، به نظر می‌رسد حداقل چند مشاهده‌گر داناتر از من نیز مثل من فکر می‌کنند:

و این هم یک مثال دیگر به زبان چینی که ظاهراً از یک اقتصاددان ارشد در یک شرکت اوراق بهادار چینی است:

در اینجا تعداد زیادی از مردم همین داستان را می‌گویند.

  1. دولت چین بازی‌های ویدیویی را «افیون روحی» خوانده است و موجب سقوط ارزش سهام بازی‌های ویدیویی شده است. این هم یک پیروزی دیگر برای نظریه‌ من.
  2. پونی ما[۲]، رئیس تنسنت، که کاملاً چاپلوسی رهبری چین را می‌کند، در سرکوب اخیر حتی بیش از جک مای پرهیاهو و خودسر پول از دست داده است. این امر نشان می‌دهد که مسئله بر سر نوع فناوری‌ای است که رهبری خواهان آن است، نه صرفاً حذف نوکیسه‌هایی که خرد حزب را به چالش می‌کشند.
  3. برای مطالعه‌ بیشتر می‌توانید ستون گرگ ایپ[۳] را در مورد آن نوع فناوری‌هایی که رهبری چین هنوز از آن‌ها حمایت می‌کند و به آن‌ها پول می‌دهد بخوانید. مسلّماً بسیار تولید-محور!
  4. یک بیانیه‌ جدید از سوی شورای دولتی جمهوری خلق چین به‌طور کلی با نظریه من سازگار به نظر می‌رسد، اگرچه مثل همیشه این امور به قدری مبهم‌اند که نمی‌توان زیاد بر آن‌ها پای فشرد.
  5. می‌دانید چه صنعت دیگری احتمالاً آنقدرها برای قدرت ملی مهم نیست؟‌ معاملات ملکی.
  6. من یک مقاله تکمیلی نوشته‌ام در مورد اینکه چه نوع صنایعی می‌توانند کم‌وبیش برای قدرت ملی همه‌جانبه مهم باشند.
  7. پس از چند هفته، حالا ما تأیید رسمی انگیزه‌های چین را در اختیار داریم:

«پس از آنکه تفسیر افراطی یک حامی مائوئیست معروف در رسانه‌های دولتی با استقبال رسمی روبرو شد، شکافی ایدئولوژیک بین رئیس‌جمهور چین شی جینپینگ[۴] و نخبگان تجارت و فرهنگ کشور ایجاد شده است.
تفسیری که در سطح وسیعی منتشر شده است، و مملو از ژارگون [زبان مخصوص] جنگ سرد است، به «تغییری عمیق» فرا می‌خواند تا چین آنقدر قوی شود که با ایالات‌متحده بجنگد، فرایندی که برخی آن را انقلاب 2.0 فرهنگی نامیده‌اند».

 

بخش اول نوشته را از اینجا بخوانید.

منابع
سایر مقالات