رشد و دسترسی به کلاندادهها تأثیرات عمیقی در علوم اجتماعی به همراه آورده است. اولا شاهد ظهور ابزارها و شیوههای جدیدی برای اندازهگیری پدیدههای اجتماعی هستیم که نویدبخش نوعی انقلاب جدید در اندازهگیری است. ثانیاً کلاندادهها و روش تحلیل آنها از حیث روششناختی نوع جدیدی از مدلسازی و شبیهسازی رفتار انسان را در علوم اجتماعی طرح میکنند. علوم اجتماعی محاسباتی قلمروی از علم است که بنا بر ماهیت میانرشتهای آن چهارراه و محل ملاقات رشتههای گوناگون است، از جمله ریاضیات، آمار، علوم کامپیوتر، علوم اجتماعی و علوم زیستی. کاربرد روشهای الگوریتمی در علوم اجتماعی محاسباتی قرار است الگوریتمها را به جای برهانهای کلاسیک بنشاند. الگوریتم و برهان شیوهی اقناع در علوم هستند و اجتماعی بین الاذهانی برای دانشمندان فراهم میآورند. طبیعی است که حضور محاسبهی فراگیر درعلوم اجتماعی هم نیازمند طرح مباحثی فلسفی درباره علوم اجتماعی محاسبهمحور است و هم برخی مباحث کالسیک فلسفی دربارهی علوم را زنده میکند. پرسش کانونی در این گونه مباحث آن است که آیا اساساً قرار است در علوم اجتماعی محاسباتی «پژوهش اجتماعی» از نو ابداع شود یا با برخی اصلاحات در روشهای کلاسیک مواجهیم. علیرغم آنکه علوم اجتماعی محاسباتی هیجان فراوانی در محافل علمی ایجاد کرده است، حفظ رویکرد انتقادی در مواجهه با آن اهمیتی حیاتی در سرنوشت آن خواهد داشت. کلاندادهها به واسطهی تأثیرات عمیقی که در علوم اجتماعی ایجاد میکنند پیشنهادات فراوانی نیز در سطح حکمرانی طرح میکنند. اگر حکمرانی کلاسیک مدرن مبتنی بر مفهوم «آمار» باشد، حکمرانی در شرایطی که با سیل دادهها مواجهیم مبتنی بر مفهوم «کلانداده» است. در این چارچوب تفاوت بین آمار و کلاندادهها اهمیت بسیار زیادی دارد و توجه به این تفاوت، الگوهای حکمرانی را دستخوش تغییرات کلانی خواهد کرد.