
در ابتدای این نشست آقای دکتر صادقی در پاسخ به سوالی درباره دلایل مهاجرت نخبگان عنوان کردند: «مهاجرت پدیدهای تکعلتی یا تکعاملی نیست. عوامل متعددی در سطوح مختلف کلان، میانه و خرد، در شکلگیری تصمیم به مهاجرت نقش دارند.»
وی ادامه میدهد: «ما اکنون در مرحلهای از ساختار جمعیتی کشور قرار داریم که آن را «پنجره جمعیتی» مینامیم؛ یعنی بخش قابل توجهی از جمعیت در سنین جوانی و میانسالی قرار دارد. این گروه سنی نیازمند دسترسی به فرصتهای شغلی است. از سوی دیگر، شاهد گسترش آموزش عالی در کشور بودهایم؛ پدیدهای که من آن را منفی نمیدانم، بلکه معتقدم همین گسترش، یک «پنجره تحصیلی» گشوده که ظرفیت سرمایه انسانی کشور را بالا برده است.»
پل میان صنعت و نهاد علم شکسته است
«بهعبارت دیگر، بخش مهمی از بیکاری در میان دانشآموختگان دانشگاهی، ناشی از عدم تناسب میان آموزش دانشگاهی و نیازهای بازار کار است. این مسئله در طی سالهای متوالی باعث انباشت بیکاری و فرسایش امید شده است. ما با یک گسست مواجه هستیم؛ دانشگاه مسیر خودش را میرود و اقتصاد مسیر خودش را. بخش قابل توجهی از بازار کار ما سنتی است و نه در قالب اقتصاد دانشبنیان تعریف شده و نه نیازی به نیروی تحصیلکرده دارد. از سوی دیگر، خروجی دانشگاه نیز اغلب فاقد مهارتهای مورد نیاز بازار است.»
ایشان در تحلیل ریشه این شکاف افزودند: «یک طرف این مسئله، عدم توانایی بخش صنعت برای جذب نیروهای متخصص است؛ طرف دیگر، عدم مهارتمحوری آموزش دانشگاهی است.»
دکتر صادقی خاطرنشان میکند که در بسیاری از کشورها، برای رفع همین گسست، برنامههایی مانند «کوآپ» (Co-op) اجرا میشود. در این برنامهها، دانشجو در بخشی از دوران تحصیل، بهطور رسمی در بخش مرتبط صنعتی یا خدماتی مشغول به کار میشود. این تجربه، به شکلگیری مهارت، آشنایی با محیط واقعی کار و نهایتاً زمینهسازی برای اشتغال منجر میشود.
به اعتقاد دکتر صادقی، مشکل اصلی تنها نرخ بیکاری نیست، بلکه طولانی شدن دوره انتظار برای یافتن شغل است. این پدیده، بهویژه در میان تحصیلکردگان آگاه و مطلع از فرصتهای بینالمللی، یکی از مهمترین عوامل تصمیم به مهاجرت است.
ما با جامعهای از نخبگان فناوری مواجهیم که در ایران زندگی میکنند، اما هیچ بخشی از اقتصاد کشور از آنها بهره نمیبرد.
رقابت بر سر نخبگان جای خود را به جنگ برای جذب نخبگان داده است
دکتر صادقی با اشاره به همزمانی «پنجره جمعیتی» در ایران و «بحران سالمندی» در کشورهای اروپایی، به یک نکته راهبردی در سیاستگذاری مهاجرت اشاره میکند: «اکنون که ایران دارای جمعیت جوان و تحصیلکرده است، بسیاری از کشورهای اروپایی بهشدت با کاهش رشد جمعیت و سالخوردگی مواجهاند. برای همین، این کشورها نیازمند نیروی کار جوان هستند و سیاستهای مهاجرتیشان را بر این اساس تنظیم میکنند.»
او تأکید میکند که این سیاستها بسیار هدفمند، گزینشی و دقیق هستند. دیگر خبری از پذیرش عمومی مهاجران نیست، بلکه: «آنها بهدنبال نیروی متخصص در مشاغل خاصاند. مثلاً اعلام میکنند اگر به یک متخصص فنی نیاز داریم، فقط فارغالتحصیلان دانشگاههای تراز اول را میپذیریم. یعنی از میان همه ایرانیها هم فقط افراد با بالاترین مهارت را جذب میکنند.»
بهگفته دکتر صادقی، این نشان میدهد که در دنیای جدید، مهاجرت به یک میدان رقابت برای جذب استعدادها تبدیل شده است: «اگر امروز مهاجرت به اروپا را حذف کنید، بسیاری از کشورهای اتحادیه اروپا رشد جمعیتی منفی خواهند داشت. آلمان تا سال ۲۰۵۰، اگر مهاجر جذب نکند، حدود ۲۵٪ از جمعیتش را از دست خواهد داد. حتی امروز، با وجود جذب مهاجر، باز هم برخی کشورها با کاهش جمعیت مواجهاند.»
دکتر صادقی هشدار میدهد که این رقابت برای جذب استعدادها نهتنها در اروپا، بلکه در منطقه خلیج فارس نیز در جریان است: «کشورهای حاشیه خلیج فارس با ایجاد زیستبومهای فناورانه و ارائه تسهیلات ویژه، برخی از شرکتهای دانشبنیان ما را جذب کردهاند. این شرکتها عملاً به آنجا کوچ کردهاند، سرمایه انسانی و فناوری ما را هم با خود بردهاند.»
چرا سیاستهای بازگشت نخبگان در کشور ما آنچنان موفق نبودهاند؟
دکتر صادقی در پاسخ به این سوال تأکید میکند که سیاستهای حمایتی گرچه مفیدند اما بهتنهایی نمیتوانند جریان مهاجرت را معکوس کنند. وی علت اصلی مهاجرت را در یک کلمه خلاصه میکند: امید. «آنچه افراد را در کشور نگه میدارد یا بازمیگرداند، نه صرفاً پول یا شغل، بلکه «امید به بهبود شرایط» است. چشماندازی که نشان دهد اوضاع اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حتی محیطزیستی کشور در حال بهتر شدن است.»
او توضیح میدهد که در حال حاضر، جامعه ایران با تلاطمهایی در همه این حوزهها مواجه است و همین، فضای امید را تضعیف کرده است: «در سالهای ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵، با وجود اینکه برجام هنوز آثار ملموسی نداشت، اما فضای جامعه رو به بهبود بود. همین امید، باعث شد روند مهاجرت ثبات پیدا کند، و حتی برخی افراد بازگردند. نه لزوماً به خاطر شرایط داخلی، بلکه به دلیل بحرانهای اقتصادی در اروپا. با این حال، امید اجتماعی در ایران در آن مقطع تقویت شده بود.»
دکتر صادقی در ادامه، ضعفهای ساختاری و نهادی ایران در حوزه مهاجرت را یکی دیگر از عوامل افزایش مهاجرت و دانست اشاره کرد: «مثلاً در ایران، مسأله دوتابعیتیها هنوز حل نشده است؛ درحالیکه در بسیاری از کشورها، این موضوع سالهاست که حلوفصل شده. هند با جمعیت عظیم مهاجران خود، همه آنها را به عنوان شهروندان هندی به رسمیت میشناسد.»
او ادامه میدهد: «ما در ایران گاهی برای مهاجرت قوانین محدودکننده وضع میکنیم، یا حتی گفتمانهایی شکل میدهیم مثل اینکه “هر کسی ناراضی است برود”، یا “اگر برود مشکلی کم میشود.” این نگاه، مهاجرت را به «تهدید» تقلیل میدهد و با روح مدیریت منابع انسانی در تضاد است.»
بهگفته دکتر صادقی، فقدان نگاه فرصتمحور باعث شده تا در خلأ دولت، بنگاهها و دلالهای مهاجرتی رشد قارچگونه پیدا کنند: «هر روز پیامک یا ایمیلی دریافت میکنید با پیشنهاد ویزا یا اقامت کشور خاصی. تبلیغات موسسات مهاجرتی در مراکز خرید، صفحات وب، شبکههای اجتماعی و حتی بیلبوردهای شهری دیده میشود.»
او همچنین به یک خلأ مهم نهادی اشاره میکند:
«هند وزارت مهاجرت و امور هندیان خارج از کشور دارد. چین هم دفتر نخبگان در سفارتخانههایش دارد. اما ایران، سازمانی برای سیاستگذاری کلان مهاجرت ندارد. تازه قرار است “سازمان ملی مهاجرت” ایجاد شود؛ آنهم در قالب ارتقای یک اداره زیرمجموعه وزارت کشور که کارش اساساً محدود به اتباع افغانستانی است.»
دکتر صادقی هشدار میدهد که این نگاه محدود و امنیتمحور، تصویر کاملی از پدیده مهاجرت را نابود کرده است: «ما در کشور با مهاجرت داخلی هم مواجهیم؛ مثل مهاجرت از غرب کشور به تهران، البرز، قم یا سمنان. اما در سیاستگذاریها، فقط روی مهاجرت اتباع بیگانه تمرکز کردهایم. این نشانه ضعف در درک همهجانبه مهاجرت است.»
وی یکی دیگر از عوامل را نگاه فرهنگی نادرست در میان عموم مردم عنوان کرد: «خود مردم ما حتی از کسی به کشورش بیاید و بخواهد برای سازندگی و آبادانی کشور تلاش کند میپرسند “چرا برگشتی؟” یا “هنوز نرفتی؟ در حالی که اصل بر این نیست که هیچ کس نباید برود، ماندن سوال ندارد، رفتن سوال دارد».
پل میان دانشگاه و صنعت شکسته است؛ دانشگاه مسیر خود را میرود و اقتصاد مسیر خود را، بیهیچ همافزایی.
فناوری مهاجرت را دگرگون کرده است
دکتر صادقی در این بخش ابتدا به توضیح نسبت فناوری و مهاجرت پرداخت و گفت: «ما با یک صورتبندی جدید از مهاجرت مواجه هستیم که دیگر صرفاً به عبور از مرزهای جغرافیایی محدود نمیشود. مفهوم «مهاجرت دیجیتال» یا «مهاجرت مجازی» در حال رشد است؛ در این حالت، افراد در ایران حضور دارند، اما از طریق پلتفرمها، پروژهها، شبکهها و شرکتهای خارجی کار میکنند و در عمل، در زنجیره اقتصادی کشور مقصد قرار دارند.»
به گفتهی او، این شکل از مهاجرت، اگرچه به ظاهر مهاجرت به حساب نمیآید، اما آثار و پیامدهای آن کاملاً مشابه مهاجرت فیزیکی است: «در واقع ما با جامعهای از نخبگان فناوری مواجهیم که در ایران زیست میکنند، اما نه نظام مالیاتی از آنها بهره میبرد، نه سیاستگذار کاری برای بهرهبرداری از توان آنها کرده، و نه هیچ ضمانت قراردادی برای حفظ حقوقشان وجود دارد.»
دکتر صادقی ادامه میدهد:
«خیلی از این افراد در حوزههای برنامهنویسی، طراحی هوش مصنوعی، امنیت سایبری و علوم داده، در حال کار برای شرکتهایی در دوبی، ترکیه، آلمان یا کانادا هستند. اما هیچکدام از فعالیتهای آنها در اقتصاد ایران رصد نمیشود. حتی اگر هم بخواهند، درگیر مشکلات جدی برای دریافت دستمزد، قراردادهای رسمی، پشتیبانی حقوقی و انتقال ارز هستند. از طرفی، دولت هم هنوز موضع شفافی در قبال این شکل از مهاجرت ندارد: نه آن را به رسمیت شناخته، نه در مسیر تسهیل آن قدمی برداشته، نه در صدد بهرهبرداری از آن است.»
او اشاره میکند که بسیاری از کشورها به این پدیده توجه کردهاند و زیرساختهایی برای مدیریت آن فراهم کردهاند:
«در هند، بسیاری از شرکتهای بزرگ فناوری بینالمللی، از خدمات نیروی کار بومی استفاده میکنند بیآنکه افراد را به خارج بفرستند. هند در قالب قراردادهای استاندارد، از این نیروها بهره میبرد و در عین حال، آنها بخشی از اقتصاد داخلی هند محسوب میشوند؛ چراکه فعالیتشان ثبت میشود، مالیات میدهند و تحت حمایت قانونی قرار دارند.»
دکتر صادقی میگوید:
«در ایران اما، این افراد در بلاتکلیفی کامل هستند. حتی مسیرهای دریافت درآمد اغلب از مسیرهای غیررسمی و پرخطر مانند رمزارزها، حسابهای واسطهای، یا پلتفرمهای واسط انجام میشود که بعضاً امنیت یا شفافیت ندارند.»
او همچنین به بعد اجتماعی و روانی این نوع مهاجرت نیز اشاره میکند و میگوید مهاجرت روانی در بین گروه شایع است:
«در مواردی، مهاجرت فقط فیزیکی نیست. برخی از جوانان مستعد کشور، هرچند هنوز در ایران زندگی میکنند، اما ذهن و آرمان و افق خود را در جایی دیگر تعریف کردهاند. اینکه فرد، شب در خانهی خود در ایران بخوابد ولی روز را با هویت کاری، زبانی، مالی و فرهنگی کشور دیگری بگذراند، نشاندهنده نوعی شکاف عمیق در تعلق اجتماعی است.»
به باور دکتر صادقی، این نوع مهاجرت ذهنی و فناورانه اگر با بیتوجهی مواجه شود، نه تنها باعث خروج نخبگان در آینده میشود، بلکه زمینهساز فروپاشی سرمایه اجتماعی و پیوست فرهنگی در نسلهای آتی خواهد بود. او تأکید میکند که این پدیده تهدید نیست و میتواند از فرصتهای آن برای رشد کشور استفاده شود. «اگر این واقعیت به رسمیت شناخته شود، میتوان از مهاجرت فناورانه بهعنوان یک مزیت ملی بهره برد. اما در غیاب سیاستگذاری، تبدیل به تهدیدی پنهان و خزنده میشود.»
در حالیکه بسیاری از کشورها برای مهاجرت فناورانه زیرساخت حقوقی و مالی ایجاد کردهاند، در ایران نه رسمیت دارد، نه حمایت میشود، و نه در سیاستگذاریها دیده شده است.»
مهاجرت فناورانه، تهدید یا فرصت؟
دکتر صادقی با تأکید بر اینکه مهاجرت ذاتاً نه فرصت است و نه تهدید، میگوید:«آنچه تعیین میکند مهاجرت به فرصت یا تهدید تبدیل شود، نحوه مدیریت آن است.» او توضیح میدهد که کشورهایی مثل هند و فیلیپین، بخش مهمی از تولید ناخالص داخلیشان را از محل وجوه ارسالی مهاجران (Remittances) تامین میکنند. مهاجرت در این کشورها از طریق قراردادهای کاری ساختارمند یا روابط فردی، در تعامل با دولتها انجام میشود.
«نمونه بارز آن، ایالت کرالا در جنوب هند است. مهاجرت نیروی کار به کشورهای حاشیه خلیج فارس باعث شد درآمد حاصل از کار این مهاجران به منطقه بازگردد. نتیجهاش توسعه آموزشی، اجتماعی، و سپس اقتصادی در کرالا بود.»
دکتر صادقی ادامه میدهد: «در کرالا، اکنون هیچ فرد بیسوادی وجود ندارد. چهارراهها را به اسم کالجها میشناسند؛ Social Science College، Music College و… این توسعه، ریشه در وجوه ارسالی مهاجران دارد. مهاجرت منجر به «از جا کندگی» نشده، بلکه زمینه سرمایهگذاری، انتقال فناوری و رفتوآمد پیوسته فراهم شده است.»
در نقطه مقابل، دکتر صادقی وضعیت ایران را چنین توصیف میکند: «در ایران، گرچه در اسناد بالادستی کشور مانند سیاستهای کلی نظام، بارها بر تعامل با ایرانیان خارج از کشور و بهرهگیری از ظرفیتهای آنان تأکید شده، اما در عمل، هیچ بسته سیاستی مشخصی وجود ندارد.»