
از تخیل تا واقعیت؛ «عدالت مصنوعی» و بازنمایی اجتماعی هوش مصنوعی
در آغاز نشست، آقای رضا نصیری به عنوان منتقد سینما، با تأکید بر جذابیت عنوان فیلم و رویکرد واقعگرایانه آن، تحلیل خود را ارائه کرد. او گفت: فیلم «عدالت مصنوعی» عنوانی دقیق و درخور مضمون خود دارد. برخلاف بسیاری از آثار علمی تخیلی که هوش مصنوعی را بهعنوان پدیدهای دور از دسترس یا صرفاً تکنولوژیک به تصویر میکشند، این فیلم نگاهی ملموس به موضوع دارد؛ هوش مصنوعی نه در قالب فناوری آیندهنگرانه، بلکه بهمثابه یک پدیده اجتماعیِ درگیر با زندگی روزمره انسانها نمایش داده میشود. فیلم نشان میدهد این فناوری چگونه میتواند در ساختار اجتماعی نقشآفرینی کند و بهویژه در حوزه عدالت و نظام قضایی، بر روند تصمیمگیریها اثر بگذارد.
آقای نصیری در ادامه، با مقایسه این اثر با نمونههای مشابه، توضیح داد: در اغلب فیلمهای فناورانه، فضای روایت خیالی و نامأنوس است و سازوکار عملکرد فناوری برای مخاطب روشن نمیشود. اما در «عدالت مصنوعی» برعکس، موضوع ملموس شده است؛ فیلم با تمرکز بر کارکردهای مشخص هوش مصنوعی در فرایند دادرسی، به مخاطب امکان میدهد تا مکانیزم تصمیمسازی این فناوری را بهدرستی درک کرده و ارتباطی واقعی با موضوع برقرار کند.
او همچنین به تفاوتهای فرهنگی در بازنمایی فناوری در سینمای جهان اشاره کرد و گفت: هرچه از غرب به شرق حرکت میکنیم، نگاه فیلمها از تخیل و اغراق به سمت روایتهای انسانیتر، منطقیتر و واقعگرایانهتر تغییر مییابد. سینمای غرب معمولاً با آثاری مانند «بتمن» یا «میانستارهای» بر فانتزی و جهانهای خیالی تکیه دارد؛ در حالیکه سینمای شرق، همچون آثار ژاپنی نظیر «راشومون»، ریشه در زمینههای اجتماعی و فرهنگی واقعی دارد. این تفاوت ناشی از بسترهای تاریخی، سیاسی و فرهنگی ملتهاست و بر شیوه مواجهه سینما با فناوری تأثیر مستقیم میگذارد.
چالش قاضی ماشینی در نظام حقوقی؛ ناتوانی هوش مصنوعی در فهم اخلاق و تفسیر
در ادامه برنامه، سیدمصطفی یاسری، پژوهشگر حقوق بینالملل، به بررسی جنبههای حقوقی و اخلاقی هوش مصنوعی پرداخت و موضع فیلم را «بیطرف» توصیف کرد. او گفت: فیلم موضع مشخصی درباره استفاده از هوش مصنوعی در قضاوت ندارد، اما نمونههای واقعی نشان میدهد این فناوری وارد حوزههای حساس شده است؛ از جمله معرفی یک هوش مصنوعی بهعنوان وزیر در یکی از کشورهای اروپایی و صدور رأی قضایی توسط یک قاضی ایرانی با کمک این فناوری. با وجود این، قوانین ایران و فقه اسلامی شرایط مشخصی را برای قاضی تعیین کردهاند، مانند بلوغ و اجتهاد، و در نتیجه هوش مصنوعی هنوز نمیتواند بهطور رسمی نقش قاضی را بر عهده بگیرد.
آقای یاسری سپس به دو رویکرد اصلی در حقوق اشاره کرد: نخست، دیدگاه پوزیتیویستی که صرفاً به متن قانون تکیه دارد و از این منظر، استفاده از هوش مصنوعی را مفید میداند، زیرا سلیقهها و تعصبات انسانی را حذف میکند. دوم، دیدگاه تفسیری یا حقوق طبیعی که اصول اخلاقی را وارد فرآیند قضاوت میکند و معتقد است قضاوت صرفاً ماشینی کافی نیست.
او بر محدودیتهای هوش مصنوعی در نظام قضایی ایران تأکید کرد و گفت: ارفاقهای قانونی و امکان تغییر مجازات نشان میدهد که بسیاری از تصمیمها به تشخیص انسانی و شرایط فردی وابسته است؛ مسائلی که هوش مصنوعی توان درک و تحلیل آنها را ندارد. همچنین این فناوری بر دادههای گذشته تکیه دارد و نمیتواند تغییرات اجتماعی جدید را بهطور دقیق لحاظ کند. به همین دلیل، قضاوت ماشینی با وجود مزایای احتمالی، با محدودیتهای اخلاقی و حقوقی قابل توجهی روبهرو است و نمیتواند جایگزین کامل قاضی انسانی شود.
او به چالشهای الگوریتمی نیز اشاره کرد و گفت: در فیلم به تفاوت مجازاتها پرداخته میشود؛ الگوریتمها قادر نیستند سهم و وزن دقیق عوامل مؤثر را مشخص کنند، در حالی که قاضی انسانی با درکی سیال از شرایط تصمیم میگیرد. همچنین رویدادهای اجتماعی ناگهانی، مانند شیوع کرونا، شرایط حقوقی و قراردادها را تغییر میدهد و قاضی باید بتواند با انعطاف به این تحولات پاسخ دهد، در حالی که هوش مصنوعی چنین قابلیتی ندارد.
آقای یاسری در ادامه به پروندههای خاص در نظام قضایی ایران اشاره کرد. پروندههایی مانند جرایم منافی عفت یا قراردادهایی با ابعاد اخلاقی و مالی پیچیده، مانند شرطهای ربوی، نشان میدهند که تصمیمگیری قضایی اغلب به عوامل اخلاقی، تفسیری و زمینهای وابسته است. قاضی در مرحله «انشای رأی» ممکن است چندین بار نظر خود را تغییر دهد تا به جمعبندی برسد؛ فرآیندی که فراتر از توان الگوریتمهای ثابت است.
او در پایان تأکید کرد که قضاوت فرآیندی پویا، تفسیری و اخلاقمحور است و هوش مصنوعی، با وجود پیشرفتهایش، هنوز نمیتواند این پیچیدگیها را بهطور کامل درک و بازتولید کند و خود نیز ممکن است دچار خطاهایی مشابه انسان شود.
قضاوت انسانی در برابر سیستم ماشینی
رضا نصیری در ادامه به جنبههای فرهنگی و روایی فیلم پرداخت و گفت: مردم اسپانیا و ایتالیا از نظر فرهنگی، رفتاری و نوع ارتباطات اجتماعی شباهت زیادی با جوامع غرب آسیا دارند، و همین شباهت باعث میشود مخاطب راحتتر با فضای فیلم و شخصیتها ارتباط برقرار کند. بخشی از جذابیت اثر نیز به روایت دراماتیک و معرفی تدریجی شخصیتها بازمیگردد که موجب شکلگیری حس همدلی میان تماشاگر، قاضی بهعنوان قهرمان داستان، و سایر کاراکترها میشود.
او سپس بر محدودیتهای هوش مصنوعی تأکید کرد و توضیح داد: فیلم نشان میدهد این فناوری تنها بر دادههای گذشته تکیه دارد و قادر به درک شرایط اخلاقی، رویدادهای پیشبینیناپذیر مانند همهگیری کرونا یا عوامل انسانی نیست. به همین دلیل، نقش اصلی در تصمیمگیری همچنان بر عهده انسان باقی میماند و هوش مصنوعی صرفاً ابزاری کمکی است. در داستان نیز قاضی برخلاف پیشنهاد سیستم، رأی نهایی را شخصاً صادر میکند.
نصیری در ادامه به عناصر بصری فیلم اشاره کرد و گفت: کارگردان با بهرهگیری از قاببندیهای دقیق و استعارههای تصویری، مفاهیم اصلی را منتقل میکند. صحنه شنا در دریا نمادی از فشارها و بحرانهایی است که قاضی با آنها مواجه است؛ امواج، نیروهای بیرونی را نشان میدهند که مسیر را تعیین میکنند. دیالوگ «خوب شد شنا نکردی» نیز بیانگر موضع بیطرفانه کارگردان است؛ اینکه شرایط بیرونی در نهایت جهت مسیر را مشخص میکنند، نه مقاومت یا تلاش فردی قاضی.
او در پایان دیدگاه کلی فیلم را «معتدل» توصیف کرد و گفت: در بسیاری از فیلمهایی که درباره هوش مصنوعی ساخته شدهاند، نگاه منفی و ترسآمیز غالب است و معمولاً AI بهعنوان نیرویی ناشناخته و خطرناک نشان داده میشود که میتواند بدون کنترل به تصمیمگیرنده مطلق تبدیل شود. اما این فیلم در مقایسه با آن آثار، دیدگاهی متعادلتر دارد؛ از یکسو از قهرمان انسانی حمایت میکند و از سوی دیگر، بر ضرورت استفاده از فناوری تأکید دارد، هرچند یادآور میشود که نقش تصمیمگیر نهایی نباید به هوش مصنوعی واگذار شود.
انسان در حلقه تصمیمگیری؛ چالشهای بنیادین هوش مصنوعی در حقوق و قضا
در ادامه، سیدمصطفی یاسری به وضعیت فعلی هوش مصنوعی در نظام حقوقی ایران پرداخت. او گفت: در حال حاضر، استفاده از هوش مصنوعی در حوزه حقوق و قضا در ایران رسمی و ساختاریافته نیست، اما با سرعت قابل توجهی در حال گسترش است. سامانههایی رونمایی شدهاند که بر پایه دادههای حقوقی آموزش دیدهاند و میتوانند در تهیه لوایح و انجام تحقیقات حقوقی به وکلا کمک کنند. ابزارهایی مانند ChatGPT نیز در نگارش لوایح، بهویژه در نظام حقوقی ایران که مبتنی بر قوانین مدون و فقه اسلامی است، عملکرد مناسبی دارند و بسیاری از کارهای پژوهشی و نگارشی را تسهیل میکنند، هرچند هنوز جای دفاتر حقوقی را بهطور کامل نگرفتهاند.
او با ذکر مثالهایی افزود: هوش مصنوعی هماکنون در برخی موارد به شکل غیررسمی وارد فرآیندهای قضایی شده است؛ برای نمونه، در یک پرونده، پاسخ ارائهشده توسط هوش مصنوعی بهعنوان مستند تصمیم هیئت منصفه مورد استفاده قرار گرفت. همچنین قوه قضائیه میلیونها رأی را ناشناسسازی کرده تا از آنها برای آموزش سیستمهای هوشمند استفاده شود و از این فناوری بهعنوان دستیار در صدور رأی بهره بگیرد. با این حال، محدودیتهای زبانی و مفهومی همچنان پابرجاست؛ هوش مصنوعی در درک اصطلاحات، کنایات و ظرایف زبان فارسی ناتوان است و در موقعیتهای پیچیده مانند تفسیر مفاهیم فقهی نمیتواند جایگزین قاضی شود، زیرا بسیاری از این مفاهیم در قوانین بهطور صریح تعریف نشده و نیازمند تفسیر انسانی هستند.
یاسری سپس به چالشهای عمیقتر این حوزه پرداخت و توضیح داد: استفاده از هوش مصنوعی در حوزههای حساسی مانند حقوق و قضا ذاتاً با چالشهای بنیادین و تا حدی حلناپذیر روبهروست. در نهایت، همیشه یک انسان در حلقه پایانی تصمیمگیری یا طراحی الگوریتم حضور دارد؛ انسانی که پیشفرضها، سوگیریها، ارزشهای اخلاقی و تجربیات خاص خود را دارد. بنابراین، حتی در صورت شفاف بودن کامل فرآیند طراحی و نظارت، نظامهای هوش مصنوعی باز هم از زمینههای فرهنگی و ذهنی طراحان خود تأثیر میپذیرند.
در حقوق بینالملل نیز رویکرد صرفاً قانونی و خشک، مشابه منطق هوش مصنوعی، گاهی عدالت را نادیده میگیرد. نمونه آن مسئله حق تعیین سرنوشت فلسطینیان است که در برابر اصل تمامیت ارضی اسرائیل نادیده گرفته میشود، زیرا رویکرد غالب مبتنی بر پذیرش رسمی دولتهاست. این نگاه، که شبیه منطق الگوریتمی است، زمینههای انسانی و سیاسی را نادیده میگیرد.
منطق خشک در برابر عدالت پویا؛ چالشهای الگوریتمی در حقوق داخلی و بینالملل
او در ادامه به چالشهای جهانشمول اشاره کرد و گفت: این تفاوتهای بنیادین باعث میشود تعیین معیارهای واحد و جهانشمول برای تصمیمگیریهای حقوقی با کمک هوش مصنوعی دشوار باشد. حتی در داخل یک کشور، مانند ایران، دیدگاههای مختلف و گاه متناقضی در زمینه تفسیر و اجرای قوانین وجود دارد که هر یک میتواند مبنای صدور رأی قرار گیرد. در چنین شرایطی، هماهنگسازی هوش مصنوعی با این تنوع تفسیری و پیچیدگیهای اخلاقی و حقوقی، بهویژه در جرایم حساس، کاری بسیار دشوار و بدون راهحل قطعی است.
یاسری به تناقضهای درونی نظام حقوقی ایران نیز اشاره کرد و توضیح داد: حتی اگر هوش مصنوعی بهعنوان راهحلی برای نظام حقوقی در نظر گرفته شود، ساختار حقوقی ایران خود چالشها و تناقضهایی دارد که اجرای کامل آن را دشوار میکند. برای مثال، در نظام قضایی ایران، قاضی میتواند در صورت مغایرت حکم قانونی با شرع از صدور رأی خودداری کند. این نشان میدهد که تصمیم قضایی همواره تابع قانون مکتوب نیست و برداشت شخصی قاضی نقش مهمی دارد. همچنین در موارد خلأ قانونی، قاضی موظف است با رجوع به منابع فقهی و اصول اخلاقی حکم را استنباط کند یا مانند قانون سوئیس، خود را جای قانونگذار بگذارد و بر آن اساس تصمیم بگیرد. چنین فرآیندهایی نیازمند اجتهاد، تفسیر و تشخیص انسانیاند که هوش مصنوعی توان بازتولید آنها را ندارد و در این موقعیتها با محدودیت و خطا مواجه میشود.
او به مسئله مقبولیت نیز پرداخت و گفت: اگر رأیی صرفاً بر اساس خروجی هوش مصنوعی صادر شود، قاضی احتمالاً از پیش میداند که این رأی در مراحل بعدی مورد اعتراض قرار خواهد گرفت؛ موضوعی که میتواند اعتماد به روند قضایی را تضعیف کند. در نظامهای حقوقی، رأی باید نه تنها از نظر قانونی، بلکه از نظر اجتماعی و اخلاقی نیز مقبول باشد، و اتکا به هوش مصنوعی این بُعد از مقبولیت را با چالش روبهرو میکند.
یاسری در ادامه مثالی بینالمللی مطرح کرد و گفت: در حقوق بینالملل نیز رویکرد صرفاً قانونی و خشک، مشابه منطق هوش مصنوعی، گاهی عدالت را نادیده میگیرد. نمونه آن مسئله حق تعیین سرنوشت فلسطینیان است که در برابر اصل تمامیت ارضی اسرائیل نادیده گرفته میشود، زیرا رویکرد غالب مبتنی بر پذیرش رسمی دولتهاست. این نگاه، که شبیه منطق الگوریتمی است، زمینههای انسانی و سیاسی را نادیده میگیرد.
او در پایان به انعطافپذیری نظام حقوقی ایران اشاره کرد و گفت: نظام حقوقی ایران دارای تنوع تفاسیر، خلأهای قانونی و قراردادهای متغیر است. بسیاری از مسائل معاصر مانند قراردادهای بیمه یا توافقهای محرمانگی در قوانین قدیمی پیشبینی نشدهاند و با استفاده از مواد کلی و تفسیرپذیر پوشش داده میشوند. این انعطاف و امکان تفسیر، که ذاتاً انسانی است، با منطق صلب و دادهمحور هوش مصنوعی بهسختی قابل جمع است و همین امر ادغام کامل AI در فرآیندهای قضایی را بسیار پیچیده و پرچالش میکند.
روایت منسجم و زمینه فرهنگی مشترک؛ دو ستون اصلی فیلم
آقای رضا نصیری در بخش پایانی سخنان خود بر قرابتهای فرهنگی و انسجام روایی فیلم تأکید کرد. او گفت: این فیلم بهدلیل شباهتهای فرهنگی با جوامعی مانند ایتالیا، توانسته بُعد اجتماعی و خانوادگی را بهخوبی به تصویر بکشد. کارگردان با هدفی مشخص، تمام عناصر فیلم را در خدمت پیام اصلی قرار داده است؛ از نحوه نمایش شخصیتها گرفته تا سبک پوشش، رفتار و موقعیت اجتماعی آنها. برای شخصیتهایی مانند دختر فعال در حوزه فناوری یا قاضی، ویژگیهایی دقیق و متناسب با نقش و طبقه اجتماعیشان طراحی شده و از هرگونه اغراق یا ناهماهنگی پرهیز شده است. حتی چالشهای شخصی قاضی، مانند مسئله بارداری یا روابط خانوادگی، به شکلی حداقلی و حسابشده نمایش داده شده تا با هدف کلی فیلم همراستا باشد.
او در ادامه فیلم را با آثار مشابه مقایسه کرد و گفت: برخلاف برخی آثار جدید که صرفاً برای جلب توجه از مفاهیم هوش مصنوعی استفاده میکنند، این فیلم AI را به شکلی دقیق و جزئی در بستر دستگاه قضایی معرفی کرده است. صحنههای دراماتیک و عناصر روایی همگی در خدمت تبیین نقش و حدود عملکرد هوش مصنوعی قرار دارند و همین مسئله باعث شده مخاطب بهتر با موضوع ارتباط برقرار کند. بر خلاف فیلمهایی مانند «اطلس» که فناوری را سطحی و نمایشی به کار میبرند، این فیلم با خلق داستانی منسجم و پرکشش، تماشاگر را تا پایان با سرنوشت قاضی همراه میکند و در طول داستان، نقش اجتماعی و قضایی هوش مصنوعی را بهروشنی نمایش میدهد. این انسجام و هدفمندی را میتوان از مهمترین نقاط قوت فیلم دانست.