
ریشهها و اهداف پلتفرم کدومو؛ پاسخی به نیازهای تربیتی خانوادهها
آقای حسین حقپناه در ابتدای سخنان خود به تشریح پیشینه و اهداف پلتفرم کدومو پرداخت. این پلتفرم بهطور رسمی در تاریخ ۱۶ تیر ۱۳۹۹ فعالیت خود را آغاز کرد، اما ریشههای آن به سالهای ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ بازمیگردد، زمانی که دغدغههای تربیتی در حوزه کودک و نوجوان در مواجهه با گسترش رسانههای دیجیتال در ایران مطرح شد. ایده شکلگیری کدومو از نیاز خانوادهها به راهنمایی برای انتخاب محتوای رسانهای مناسب برای فرزندان نشأت گرفت. نام این پلتفرم از پرسشهای رایج والدین و مربیان مانند «کدام فیلم را ببینیم؟»، «کدام بازی را انتخاب کنیم؟» یا «کدام کتاب را بخوانیم؟» الهام گرفته شده است.
کدومو بهعنوان یک سامانه توصیهگر رسانهای و فرهنگی طراحی شده و مخاطبان اصلی آن والدین، معلمان و مربیانی هستند که به دنبال تصمیمگیری آگاهانه برای انتخاب محصولات فرهنگی و رسانهای مناسب برای کودکان و نوجواناناند. این پلتفرم با هدف ارتقای مصرف فرهنگی خانوادهها، بر مشارکت و بازخورد کاربران تأکید دارد. به گفته حقپناه، بنیانگذاران کدومو که عمدتاً از حوزههای علوم تربیتی و رسانهای بودند، تلاش کردند پاسخی به چالشهای خانوادهها در مواجهه با حجم عظیم و متنوع محتوای دیجیتال ارائه دهند. این چالشها بهویژه با ورود شبکههای اجتماعی نوظهوری مانند ویچت و وایبر در سالهای ابتدایی دهه ۱۳۹۰ شدت گرفت، زمانی که والدین با پرسشهای جدیدی درباره مدیریت مصرف رسانهای فرزندان خود مواجه شدند.
حقپناه توضیح داد که ایده کدومو از نظامهای ردهبندی سنّی جهانی الهام گرفته شده و این نگاه از حدود سال ۱۳۹۲ و با فعالیتهای اولیه گروهی از پژوهشگران در حوزه سواد رسانهای آغاز شد.
همکاری با حوزه هنری و نیاز به چارچوبهای فرهنگی
آقای حقپناه به همکاری کدومو با حوزه هنری و معاونت سینمایی آن اشاره کرد که نقش مهمی در تقویت این نگاه داشت. در آن دوره، مدیریت توزیع فیلمها با چالشهایی مانند تحریم برخی آثار به دلایل سیاسی مواجه بود. این شرایط، نیاز به یک چارچوب علمی و فرهنگی برای ردهبندی و هدایت مصرف رسانهای را برجسته کرد. پژوهش تطبیقی انجامشده روی نظامهای ردهبندی سنی در ۱۰ تا ۱۱ کشور نشان داد که در بسیاری از کشورها، ردهبندی سنی برای فیلمها، بازیها و انیمیشنها یک الزام قانونی و فرهنگی است و خانوادهها بهطور گسترده از این نظامها برای انتخاب محتوای مناسب استفاده میکنند.
با این حال، گسترش اینترنت و گوشیهای هوشمند محدودیتهای مدلهای سنتی ردهبندی را نمایان کرد. در سالنهای سینما، امکان کنترل و احراز هویت وجود داشت، اما در فضای مجازی چنین کنترلی عملاً غیرممکن بود. این نقطه عطف باعث شد که رویکرد جهانی از نظامهای محدودکننده و دستوری به سمت پلتفرمهای توصیهگر تغییر کند. این پلتفرمها بهجای ممنوعیت، نقش مشاور و همراه خانوادهها را ایفا میکنند و به آنها کمک میکنند تا انتخابهایی آگاهانه و متناسب با سن فرزندان داشته باشند.
کدومو یک پلتفرم توصیهگر بومی با رویکرد تنظیمگری نرم
آقای حسین حقپناه توضیح داد که کدومو با الهام از این تحول جهانی طراحی شده و بر دانش و تجربههای گذشته تکیه دارد، اما متناسب با شرایط جدید رسانهای و نیازهای فرهنگی ایران بومیسازی شده است. مأموریت اصلی کدومو، کمک به والدین و مربیان برای انتخاب محتوای رسانهای سالمتر و هوشمندانهتر است. این پلتفرم بهجای ارائه ردهبندیهای خشک و دستوری، فضایی برای گفتوگو و مشارکت خانوادهها فراهم میکند. والدین میتوانند تجربههای خود را به اشتراک بگذارند، ردهبندیها را نقد کنند و در فرآیند تربیت رسانهای مشارکت فعال داشته باشند.
این رویکرد مبتنی بر مدل «تنظیمگری نرم» یا سوشال رگولاتوری است که بهجای اجبار قانونی، بر آموزش، توانمندسازی و مشارکت اجتماعی تأکید دارد. حقپناه به نمونه موفق جهانی Common Sense Media اشاره کرد که بیش از ۲۰ سال در آمریکا فعالیت میکند. این نهاد مستقل سالانه میلیونها دلار از بنیادها، دولت و شرکتهای بزرگی مانند مایکروسافت و آیبیام دریافت میکند. Common Sense Media علاوه بر ارائه ردهبندی سنی برای فیلمها و بازیها، والدین را آموزش میدهد تا خود در فرآیند انتخاب محتوای رسانهای نقشآفرین شوند. کارشناسان این نهاد ابتدا محتوا را بررسی کرده و ردهبندی سنی همراه با توضیحات تربیتی ارائه میدهند، مانند اینکه کدام بخشهای یک فیلم ممکن است برای کودکان نگرانکننده باشد یا چه گفتوگوهایی میتواند پس از تماشای یک اثر بین والدین و فرزندان شکل بگیرد. سپس والدین میتوانند نظرات خود را ثبت کنند تا فرآیند ردهبندی به یک فعالیت جمعی تبدیل شود.
مقایسه کدومو و Common Sense Media تفاوتها در ساختار و جایگاه
معاون سابق بخش کودک و نوجوان مؤسسه تبیان، بخش مهمی از سخنان خود را به مقایسه کدومو با Common Sense Media اختصاص داد. او توضیح داد که Common Sense Media به دلیل سابقه طولانی و پشتوانه مالی قوی، به یک برند معتبر جهانی تبدیل شده است. این نهاد با شبکههایی مانندOne Million Moms، که ریشههای مذهبی دارد و با حمایت کلیساها و کمپینهای اجتماعی فعالیت میکند، همکاری میکند. این پیوند، نفوذ فرهنگی و اجتماعی گستردهای برای Common Sense Media فراهم کرده است. به عنوان مثال، این نهاد از حمایت بنیادهایی مانند Jewish Foundations برخوردار است و طبق قوانین مالیاتی آمریکا، موظف به انتشار گزارشهای مالی شفاف (White Sheet) است.
در مقابل، کدومو در ایران با شرایط کاملاً متفاوتی فعالیت میکند. این پلتفرم با پشتیبانی مالی محدود و وابستگی به چرخههای بودجهای ناپایدار مواجه است. فضای سیاسی-فرهنگی متغیر ایران نیز تضمین تداوم حمایت دولتی را دشوار کرده است. این محدودیتها فرصت توسعه کدومو را کاهش داده و فشار زمانی برای تثبیت جایگاه اجتماعی آن را افزایش داده است. به گفته حقپناه، جامعه ایرانی هنوز در مرحله پذیرش این ایده است که انتخاب رسانهای هدایتشده برای کودکان ضروری است. علاوه بر این، معیارهای فرهنگی و ارزشهای بومی ایرانیان نیازمند بومیسازی مدلهای جهانی است تا دغدغههای فرهنگی-دینی را پوشش دهد و همزمان به مسائل جهانی مصرف رسانهای کودکان پاسخ دهد.
از نظر منطق سوشال رگولاتوری، شباهت بنیادینی بین کدومو و Common Sense Media وجود دارد: هر دو بر آموزش و توانمندسازی خانوادهها تأکید دارند تا والدین بهجای تکیه بر نهادهای رسمی، خود در فرآیند ردهبندی و انتخاب محتوا نقشآفرین شوند. با این حال، تفاوت اصلی در سطح و دامنه تأثیرگذاری است. Common Sense Media طی بیش از دو دهه توانسته شبکهای جهانی و برند معتبر ایجاد کند، در حالی که کدومو هنوز در مرحله اولیه شکلگیری شبکهای اجتماعی-فرهنگی است.
چالشهای اقتصادی و تجاری کدومو
آقای حقپناه به چالشهای اقتصادی پیش روی کدومو اشاره کرد. در حالی که Common Sense Media پس از ۱۸ سال فعالیت به یک مدل اقتصادی پایدار رسیده، کدومو در ایران با فشار برای رسیدن به درآمدهای کلان در بازه زمانی کوتاه مواجه بوده است. او توضیح داد که حاکمیت انتظار داشت کدومو ظرف سه سال به درآمدهای میلیاردی برسد، در حالی که نمونههای جهانی مانند Common Sense Media با حمایت آشکار و پنهان نهادهای امنیتی و خیریههای بزرگ در آمریکا، پس از سالها به ثبات اقتصادی رسیدند.
تجربه همکاری محدود کدومو با پلتفرمهایی مانند فیلیمو نیز نشان داد که نگاه تجاری این پلتفرمها با اهداف تربیتی کدومو همخوانی ندارد. مدیران این پلتفرمها معتقدند که هرگونه کاهش در زمان تماشای کاربران، بهویژه کودکان، مستقیماً به کاهش درآمد و حقوق کارکنان منجر میشود. این نگاه باعث شده که دغدغههای فرهنگی و تربیتی در اولویت قرار نگیرند. به گفته حقپناه، برخی مدیران معتقدند که تأثیرات منفی محتوای نامناسب، مانند صحنههای خشونت، با مشاوره یا گذر زمان جبران میشود و ارزش سرمایهگذاری بلندمدت ندارد.
حقپناه به تناقض در مدل اقتصادی کدومو اشاره کرد. او توضیح داد که بنیانگذار کدومو تجربه کافی در مدیریت کسبوکار نداشت و نتوانست شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI) درآمدی و رشد کاربر را محقق کند. تلاشها برای جذب سرمایه یا گسترش مقیاس (اسکیلآپ) نیز به نتیجه نرسید. این ناکامیها به همراه تغییرات مدیریتی و فقدان حمایت مستمر، مانع از تثبیت جایگاه کدومو شد.
چالشهای تربیت رسانهای؛ از امنیت ملی تا بیتوجهی والدین
آقای حقپناه به ضعف فرهنگ تربیت رسانهای در ایران اشاره کرد. او با ذکر مثالی از حوزه امنیت، توضیح داد که در گزارشهای اخیر درباره ترور شهید حاجیزاده، رژیم صهیونیستی ادعا کرده بود که استفاده محافظان از گوشیهای متصل به شبکههای اجتماعی امکان ردیابی و حمله نقطهزن را فراهم کرده است. این نمونه نشاندهنده ضعف در فرهنگ استفاده ایمن از فضای مجازی حتی در سطوح حساس امنیتی است. در سطح خانوادهها نیز، بسیاری از والدین هنوز برای تربیت رسانهای فرزندان خود وقت یا هزینه صرف نمیکنند و حتی از ثبتنام در سامانههایی مانند کدومو یا ارائه نظر درباره محتوای رسانهای خودداری میکنند.
او تأکید کرد که تربیت رسانهای در ایران هنوز به یک دغدغه عمومی تبدیل نشده است. با این حال، تجربههای جهانی نشان میدهد که هر زمان یک مسئله اجتماعی به دغدغه عمومی تبدیل شود، راهکارهای آن نیز پیدا میشود. او به نمونههایی مانند ماجرای حضور زنان در ورزشگاهها اشاره کرد و توضیح داد که مداومت و پیگیری گروههای اجتماعی میتواند مسائل را به موضوعات حلطلبانه تبدیل کند. به گفته حقپناه، رسانهای کردن موضوع تربیت رسانهای و ایجاد گفتوگوهای اجتماعی میتواند جامعه را به سمت پذیرش این موضوع سوق دهد.
حاکمیت و تسهیل خدمات ردهبندی سنی
آقای حقپناه پیشنهاد داد که برای موفقیت پلتفرمهایی مانند کدومو، باید تربیت رسانهای به یک دغدغه عمومی تبدیل شود. او تأکید کرد که بلاگرها و فعالان اجتماعی میتوانند در این گفتوگو مشارکت کنند تا اهمیت موضوع برای جامعه روشن شود. همچنین، کسب مرجعیت علمی و نهادی از طریق همکاری با دانشگاهها و نهادهای معتبر فرهنگی ضروری است. این مرجعیت باید با مشارکت اجتماعی همراه باشد، زیرا بدون جمهوریت و مشارکت مردم، مشروعیت کافی حاصل نمیشود.
او به نقش حاکمیت در تسهیل ارائه خدماتی مانند ردهبندی سنی و ابزارهای کنترلی مانند پرنتال کنترل اشاره کرد. در حال حاضر، پلتفرمهای داخلی به دلیل نبود صرفه اقتصادی، تمایلی به ارائه این خدمات ندارند. حقپناه پیشنهاد داد که حاکمیت با سیاستگذاریهایی مانند معافیتهای مالیاتی یا حمایت مستقیم، توسعه این ابزارها را اقتصادیتر کند. به عنوان مثال، اگر استفاده از پلتفرمهای پاک برای کودکان ارزانتر از خرید اکانتهای معمولی باشد، خانوادهها به استفاده از آنها ترغیب خواهند شد.
حقپناه به نمونههای محدودی از VODهای پاک در ایران اشاره کرد که موفقیت گستردهای نداشتهاند. او با مقایسهای ساده توضیح داد که مشابه تفاوت قیمت غذای سالم و فستفود، مصرف محتوای سالم معمولاً هزینهبرتر است. اما اگر حاکمیت بتواند با سیاستگذاری درست، مسیر را اقتصادیتر کند، گرایش مردم نیز تغییر خواهد کرد.
مدلهای حکمرانی در مدیریت فضای مجازی؛ از حکمرانی آسان تا سخت
آقای حسین حقپناه به تفاوتهای مدلهای حکمرانی در مدیریت فضای مجازی پرداخت. او توضیح داد که در ایران، معمولاً «حکمرانی آسان» با تصمیمات سریع و کمهزینه مانند فیلترینگ یا رفع فیلتر شبکهها ترجیح داده میشود. نمونه بارز آن، فیلترینگ و رفع فیلتر اینستاگرام بدون توضیح شفاف به جامعه است. این رویکرد به دلیل فقدان گفتوگو با مردم و شفافیت، ناپایدار است. در مقابل، «حکمرانی سخت» نیازمند صراحت، ارائه استدلال و پذیرش آزمونوخطاست که در کشورهایی مانند فرانسه، استرالیا و آمریکا تجربه شده است.
او تأکید کرد که برای پیشرفت در مدیریت فضای مجازی، ایران باید از مدلهای مقطعی به سمت راهکارهای پایدار حرکت کند. پلتفرمهایی مانند کدومو تنها بخشی از یک زنجیره بزرگتر هستند و بدون زیرساختهای فرهنگی، آموزشی و حمایتی، نمیتوانند به تنهایی مسائل را حل کنند. پذیرش عقبماندگی از دنیا و حرکت به سمت مدلهای دشوارتر، شرط ضروری برای موفقیت در این حوزه است.
تعارض معیارها در ردهبندی محتوا؛ چالشها و راهکارها
آقای حقپناه به مسئله تعارض معیارها در ردهبندی محتوا پرداخت. او توضیح داد که در برخی موارد، یک انیمیشن ممکن است توسط یک گروه مناسب تلقی شود و توسط گروه دیگر ممنوع شود. تجربههای جهانی نشان میدهد که معیارهای ردهبندی در طیفی از مدلهای کاملاً حاکمیتی تا کاملاً مردمی شکل میگیرند. در کشورهایی مانند آلمان و آمریکا، ترکیب خانوادهها، نهادهای مدنی و نمایندگان مذهبی یا دولتی معیارها را تعیین میکند. در ایران، اما هنوز در مرحله مقدماتی هستیم و ردهبندی به یک موضوع جدی اجتماعی تبدیل نشده است.
او پیشنهاد داد که برای حل این تعارض، ابتدا باید مسئله عمومیسازی شود و بلاگرها و فعالان اجتماعی در این گفتوگو مشارکت کنند. همچنین، کسب اعتبار علمی و نهادی از طریق همکاری با دانشگاهها و نهادهای معتبر ضروری است. این اعتبار باید با مشارکت اجتماعی همراه باشد تا مشروعیت کافی حاصل شود. او تأکید کرد که ادبیات «سوشال رگولاتوری» با مبانی معرفتی و تاریخی ایران همخوان است و میتواند برای کمپینهای اجتماعی کارآمد باشد.
نقش حاکمیت در یکپارچهسازی پلتفرمها
آقای حقپناه به تجربههای جهانی اشاره کرد که در آنها پلتفرمها ملزم به نمایش ردهبندی سنی یا لینکهای تکمیلی قبل از پخش محتوا هستند. او به همکاری Common Sense Media با پلتفرمهایی مانند نتفلیکس اشاره کرد که افزونهای برای نمایش ردهبندی سنی ارائه میدهد و والدین میتوانند حساب کاربری فرزندان را طوری تنظیم کنند که محتوای نامناسب نمایش داده نشود. او پرسید که چرا چنین الگویی در ایران و برای کدومو تکرار نمیشود؟
تجربه همکاری محدود کدومو با فیلیمو نشان داد که پلتفرمهای داخلی تمایلی به کاهش زمان تماشای کاربران ندارند. حقپناه توضیح داد که کدومو بخشی از طرح بزرگتر «سامانه هدایت مصرف» بود که شامل چندین جزء بود، اما به دلیل تغییرات مدیریتی و فقدان حمایت مستمر، این طرح بهطور کامل اجرا نشد. او تأکید کرد که طراحان کدومو از ابتدا میدانستند این پروژه در ایران دنبالکننده زیادی نخواهد داشت، زیرا فرهنگ تربیت رسانهای هنوز در سطح خانوادهها و مسئولان نهادینه نشده است.
سند تسهیم محتوا و چالشهای قانونی
حسین حقپناه به بحث «سند تسهیم محتوا» اشاره کرد. این سند بهعنوان راهحلی برای ایجاد درآمد رگولاتورها از مسیر محتوا طراحی شده بود، اما با دو مانع جدی مواجه شد: مشکلات قانونی که حتی در پرونده ساترا تا دیوان عدالت اداری پیش رفت، و احتمال انحراف منابع مالی در فرآیندهای طولانی و مبهم. او توضیح داد که نهادهای مختلفی مانند بانک پاسارگاد، همراه اول و کانون پرورش فکری تلاش کردند چیزی مشابه سوشال رگولاتور راهاندازی کنند، اما از ۱۱ مجموعه، تنها یکی فعال باقی مانده است. سایر مجموعهها به دلایل مالی، سیاسی یا نمایشی تعطیل شدند.
او تأکید کرد که سیاستگذاران فضای مجازی هنوز متوجه نشدهاند که موضوعات تربیتی و فرهنگی، اساساً «خدمت عمومی» محسوب میشوند و نمیتوان آنها را صرفاً با منطق تجاری اداره کرد. به گفته او، اشتباه رایج این است که گمان میکنیم یک محصول مانند کدومو یا عروسک «دارا و سارا» به تنهایی میتواند مسئلهای فرهنگی را حل کند، در حالی که این محصولات تنها حلقه نهایی یک زنجیرهاند و بدون قصه، آموزش، توزیع، حمایت و بسترهای فرهنگی، کارکردی نخواهند داشت.
لزوم بازنگری در سیاستگذاری فرهنگی
در پایان، آقای حقپناه تأکید کرد که کدومو بخشی از طرح جامع «سامانه هدایت مصرف» بود که شامل هشت جزء دیگر بود، اما تنها این بخش شناخته شد و سایر اجزا هرگز عملیاتی نشدند. ناکامی این طرح به عوامل متعددی از جمله تغییرات مدیریتی، نبود تجربه کافی در مدیریت کسبوکار و فقدان حمایت مستمر برمیگردد. او معتقد است که سیاستگذاری فرهنگی و رسانهای در ایران همچنان به دنبال راهحلهای آسان و مقطعی است، در حالی که موفقیت نیازمند پذیرش مدلهای دشوارتر و پایدارتر است.
حقپناه با اشاره به تجربههای جهانی، تأکید کرد که ادبیات «سوشال رگولاتوری» با مبانی معرفتی و تاریخی ایران همخوان است و میتواند برای کمپینهای اجتماعی کارآمد باشد. او پیشنهاد داد که حاکمیت با ایجاد ماژولهای حمایتی، توسعه ابزارهایی مانند پرنتال کنترل و ردهبندی سنی را تسهیل کند تا هم برای پلتفرمها بهصرفه باشد و هم برای مردم جذابیت داشته باشد. در نهایت، او موفقیت در این حوزه را منوط به ایجاد گفتوگوهای اجتماعی، مشارکت مردم و پذیرش مسئولیت مشترک برای تربیت رسانهای دانست. پذیرش عقبماندگی از دنیا و حرکت به سمت مدلهای دشوارتر، شرط ضروری برای پیشرفت در حکمرانی فضای مجازی است.