
تنهایی انسان در دنیای فناوری
در ابتدای جلسه، نجوا بحرانی به موضوع تنهایی انسان در دنیای مدرن و تأثیر فناوری بر آن پرداخت. وی با اشاره به شخصیت اصلی داستان، دختری به نام «میشل» که با غم از دست دادن برادرش دست و پنجه نرم میکند، اظهار داشت این فقدان، او را به انزوا کشانده است. بحرانی تأکید کرد که برخلاف تصور عمومی، میشل فناوری را دشمن نمیبیند؛ بلکه با رنجهای خود کنار آمده و به دنبال پیوندهای عمیقتر انسانی است.
او افزود: میشل برای حفظ آزادی درونیاش از پدر کنترلگر خود فاصله میگیرد، و این ویژگی او بازتابی از چالشهای جوانان امروزی است که با وجود حضور ابزارهای ارتباطی، همچنان احساس تنهایی میکنند.
نبرد انسان و ربات؛ الگویی تکرارشونده
در بخش بعدی جلسه، بحرانی به تکرار الگوی جنگ میان انسان و ربات در سینما اشاره کرد. وی گفت در بسیاری از آثار با موضوعات رباتیک و آخرالزمانی، همواره شاهد درگیریهایی بین انسان و ربات هستیم که در نهایت به پیروزی انسان منتهی میشود. فیلم «The Electric State» نیز از این الگو پیروی میکند، اما با تفاوتی قابلتوجه: در ابتدا رباتها شکست خورده و در منطقهای به نام «سنتر» مهار میشوند، اما در ادامه، انسانها گرفتار درگیریهای درونی میشوند.
بحرانی اضافه کرد که مرگ یک نوجوان در داستان، منجر به نابودی یک شرور میشود؛ اما این شر درون خود انسان است، نه در وجود رباتها. او به شخصیت رباتی با نام «مستر بادامزمینی» اشاره کرد که بهعنوان نماد صلح و دوستی ظاهر میشود و اهداف رباتها را در راستای آزادی و همزیستی معرفی میکند. این نکته به باور وی نشان میدهد که جستوجوی انسان برای انسانیت باید از درون خودش آغاز شود، نه در رقابت با فناوری.
رباتهای احساسمند و سیاست نرم سینمایی
بحرانی در ادامه به تغییر نگاه سینمای هالیوود نسبت به رباتها و هوش مصنوعی در دو دهه اخیر اشاره کرد. او بیان داشت که سینما بهتدریج تلاش دارد تا رباتها را موجوداتی عاطفی و انسانگونه معرفی کند. نمونههایی از این گرایش را در فیلمهایی مانند «من مادرم» و نسخههای انیمیشنی آن میتوان مشاهده کرد.
وی تصریح کرد این تغییر رویکرد، نوعی سیاست فرهنگی است که به دنبال آمادهسازی ذهن مخاطب برای پذیرش رباتها در کنار انسانهاست. به اعتقاد او، هالیوود با انسانی جلوهدادن رباتها، تلاش میکند زمینۀ همزیستی میان انسان و فناوری را فراهم سازد؛ امری که در دنیای پیشرفتۀ امروز، اهمیتی دوچندان یافته است.
از انزوا تا همزیستی؛ روند رشد شخصیت میشل
نجوا بحرانی در ادامه، چهار عنصر نمادین را بهعنوان عوامل مؤثر در فرآیند بلوغ شخصیت میشل معرفی کرد:
۱. تنهایی آغازین: تنهایی اولیه میشل فرصتی برای دروننگری و شناخت عمیقتر احساساتش فراهم میکند. این انزوا که ابتدا مانع به نظر میرسد، در نهایت به بستر تحول شخصیتی او تبدیل میشود.
۲. ربات بهمثابه نماد برادر: رباتی که همراه میشل است، یادآور برادر فقید اوست و همچون پلی میان گذشته و آینده عمل میکند. این ربات که نمادی از فقدان است، بهتدریج تبدیل به محرکی برای رشد اخلاقی و عاطفی او میشود.
۳. گذار از طرد اجتماعی به مشارکت جمعی: میشل که در آغاز از جامعه، مدرسه و حتی پدرخواندهاش کنارهگیری میکند، در طی داستان به همکاری و تعامل روی میآورد. او از شخصیتی طغیانگر به فردی مسئول، سخنور و آگاه تبدیل میشود و در پایان داستان، بهعنوان «سخنران ویژه» جمع را خطاب قرار میدهد.
۴. ادغام انسان و فناوری: در دیدگاه بحرانی، بلوغ میشل در نهایت به وحدت میان انسان و تکنولوژی میانجامد. این مفهوم با جملهای که ربات به او میگوید برجسته میشود: «تو قهرمان این دنیایی؛ تو میتونی دنیا رو تغییر بدی، نه من.» این جمله نشانگر آن است که میشل نهتنها از فناوری نمیگریزد، بلکه خود به پیوندی میان انسان و تکنولوژی بدل میشود.
به اعتقاد او، هالیوود با انسانی جلوهدادن رباتها، تلاش میکند زمینۀ همزیستی میان انسان و فناوری را فراهم سازد؛ امری که در دنیای پیشرفتۀ امروز، اهمیتی دوچندان یافته است.
بودجه کلان، ایدههای تکراری
با وجود تحسینهای مطرحشده، بحرانی به انتقاداتی نسبت به فیلم نیز پرداخت. او با اشاره به بودجه بالای فیلم و بهرهگیری از جلوههای ویژه، تأکید کرد که این اثر نتوانسته انتظارات را برآورده سازد.
وی طراحی ساده و معمولی رباتها را یکی از نقاط ضعف فیلم دانست و افزود که این موجودات بیشتر به شکل خدماتی و بیهیجان ترسیم شدهاند. در مقایسه با آثاری چون «من مادرم» یا «ربات وحشی»، «The Electric State» فاقد ایدههای نوآورانه بوده و تأثیرگذاری کمتری بر مخاطب داشته است. این مسئله از نظر او نشان میدهد که حتی در عصر فناوری، داستانپردازی و شخصیتسازی اهمیت اساسی دارند.
فناوری، اخلاق و فروپاشی نهاد خانواده
بحرانی همچنین به پیامهای اجتماعی فیلم و تأثیر ترویج فردگرایی در سینمای غرب اشاره کرد. او معتقد است که در بسیاری از آثار سینمایی، نقش خانواده بهعنوان یک نهاد حمایتی کمرنگ شده و بهجای آن، فردگرایی مورد تأکید قرار گرفته است. وی هشدار داد که این گرایش میتواند آسیبهای اجتماعی به همراه داشته باشد، چراکه خانواده دیگر محل هدایت و حمایت نیست.
او افزود که در این فیلم نیز، اخلاق اجتماعی کمتر مورد توجه قرار گرفته و والدین نقش موثری در روند داستان ندارند. از نگاه وی، این موضوع در شرایط کنونی که خانوادهها با چالشهای متعدد روبهرو هستند، نگرانکننده است.
مسئولیت متقابل میان انسان و ربات
در پایان نشست، نجوا بحرانی به موضوع مسئولیت متقابل بین انسان و ربات اشاره کرد. به گفتۀ او، در فیلم مشاهده میشود که گاهی ربات از انسان محافظت میکند و گاهی این انسان است که باید از ربات مراقبت کند تا تعادل برقرار بماند. کارگردان در این اثر کوشیده است تا تصویری متعادل از رابطۀ انسان و ربات ارائه دهد؛ نه تصویری وابسته و نه کاملاً منفی.
وی در بخش پایانی سخنان خود، به دغدغههای شخصیاش در مورد هوش مصنوعی اشاره کرد و گفت که اخیراً تلاش میکند بیشتر با این پدیده آشنا شود. به گفته یکی از خالقان این فناوری، هوش مصنوعی همواره وجود داشته و تنها کشف شده است؛ جملهای که برای او همزمان هم اسرارآمیز و هم ترسناک به نظر میرسد، چراکه آینده و دامنه اثرات هوش مصنوعی هنوز بهدرستی روشن نیست.